پدر معنوی و استاد بزرگوارم دکتر مهدوی دامغانی در همه سالهای عمرش، تولیدات فکری و علمی و خدمات خاص خود به جامعه ایران ،عمری پر برکت داشت، اما درد و دریغ اکنون که همه صف کشیده اند تا مراتب تاثر و نالمخود به استاد بررگوار ادا کنند یادشان رفته است چه بر سر این استاد بزرگوار آمده است.
ایشان مدتی در اوین بازداشت بود. به این دلیل که ریس کانون سر دفتران بود و بعد از انقلاب عده ای کینه او را داشتند. مرحوم آیت الله سید صادق لواسانی و مرحوم آیت الله غروی با حضرت امام صحبت و ایشان را مطلع کردند.
امام خمینی( ره) دستور رسیدگی دادند مرحوم آقای محمدی گیلانی با دقت و وسواس ایشان را محاکمه و چند بار متاثر شده بود. به خود من با گریه میگفتند چه ظلم و خطایی در حق ایشان شد. باید بدانید که منزل مسکونی دکتر احمد مهدوی دامغانی تا سال ها مصادره بود و در اواسط دهه هشتاد با پیگیری خیرخواهان و شخص آقای خاتمی حل و فصل شد.
این استاد تا روزهای آخر عمر با گرفتاری و سختی به دانشگاه میرفتند و تدریس می کردند تا لقمه نان را بی منت به دست آورند. دو هفته پیش حالشان خوب نبود. درخواست و التماس دعا داشت که اگر من فوت کردم به هر صورتی ممکن شده من را به مشهد ببرید. خداوند خیر دنیا و آخرت به سفیر با مرام و با معرفت دکتر روانچی بدهد که همه کاری کردند، تا انشا الله این امر محقق شود.
فرزندان استاد: آقا ناصر ،فریده و زهرا خانم، چون پدر در اوج مناعت طبع زندگی می کنند. استاد حتی یکبار برای خود از کسی درخواست نمی کرد. مرحوم آقای مهدوی دامغانی فقط یک بار بعد از این که از ایران خارج شدند، به همراه من برای شرکت در کنگره بزرگداشت هزاره فردوسی به ایران آمدند و سخنرانی عالمانه او کنگره را تحت تاثیر خود قرار داده بود.
خاطرات سی و چهار سال زندگی و حشر و نشر با آن عالم بزرگوار در قالب یک کتاب نمیگنجد. اگر همتی کنم برای جامعه ایران اسناد و مدارکی که استاد به من سپردند منتشر خواهم کرد. چند سال قبل که توفیق تشرف عتبات و عالیات را به اتفاق آقای دکتر موجانی عزیز داشتم توفیق زیارت حضرت آیت الله العظمی سیستانی را یافتم. معظم له با چه احترام و ادب خاصی از حضرت استاد مهدوی یاد میکردند و با اندوه از بی توجهی به ایشان سخن میگفتند.
روز های تلخ و سختی است این روزها برای هر انسانی درس آموز است واز فراز و فرود این روز ها باید درس گرفت.