به این بانوی فعّال اجتماعی خداوند هم مباهات کرده!

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، «خداوند متعال هر روز به وجود تو چندین بار به ملائکهاش مباهات میکند.»
بنابر روایت فارس، فرمایش، فرمایش پیامبر است و مخاطب،بانوی بینظیرش حضرت خدیجه.همان بانویی که حوالی هشتسالگی بابا خُوَیلِدش به او یک راز گفته بود،گفته بود که در عصر زندهبهگور کردن دختران،آدمهای یکتاپرستی مثل او با چه امیدی زندگی میکنند؛امید به یک اتفاق مهم.کِی گفته بود؟ همان روزی که شنیدن نالههای پر سوز همسایهشان امربیع، دل خدیجه هشتساله را مچاله کرده بود. همان روزی که مردِ نامردِ امربیع، سومین نوزاد دخترش را هم مثل همان دو تای قبلی چال کرد و گریه و نالههای امربیع نتوانسته بود مانع از این شود که سومین نوزاد کوچک و شیرینش هم در روز دوم با دستهای پدرش چال شود.خب، کدام امید؟ امید به آمدن آخرین نبی خدا. همانجا بود که ظرف امیدواری خدیجه لبالب پُر شد،آن قدر که تا همان سن بیست و هشت سالگی که عطر محمدامین شامهاش را پرکرد فکر کردن به آمدن آخرین پیامبر،فقط امید روزهای تلخ زندگیاش در عصر جاهلیت نبود،انگیزه درست زندگیکردنش هم بود.سند این حرفها کجاست؟ «به قلبش اشاره کرد»؛ کتابی پُرکشش از انتشارات دوستداشتنی شهید کاظمی؛ روایت داستانی و مستند از زندگی حضرت خدیجه به قلم حبیبه آقایی پور. کتاب در ۱۳۶ صفحه با زبانی صمیمی و ساختاری داستانی روایت میشود. بدنه روایت،مبتنی بر واقعیات و مستندات است و نویسنده با توصیف لطیف و دقیق برخی جزییات، تصویرهایی سینمایی میآفریند.
الگوی کاملی از بانوی فعّال اجتماعی،همسر موفق و مادر نمونه
حبیبه آقایی پور،متولد ۶۶،دانشآموخته مشاوره دانشگاه تهران و نویسنده کتاب سفیر ما در بهشت و نیز کتاب "به قلبش اشاره کرد" در گفتگو با فارس در مورد انگیزه نوشتن کتاب با این موضوع میگوید:«روی بحث قهرمان کودک مدتی کارکرده بودم و خلع معرفی قهرمانان حقیقی زن بین دختران نوجوان را بهشدت احساس کرده بودم. از طرفی در یکی از جلسات گروه ورقا که به روایتگری از زندگی حضرت خدیجه سلامالله علیها پرداخته بودند شرکت کردم. همان جا عمیقاً احساس کردم که زندگی این بانو پر از نکته و جذابیت برای دختر امروزی است و میتواند الگوی کاملی از یک بانوی فعال اجتماعی، یک همسر موفق و یک مادر نمونه باشد.»
این کتاب فقط یک قصّه نیست
اما آوردهای که کتاب "به قلبش اشاره کرد " برای خواننده دارد خیلی بیشتر از خواندن یک قصه واقعی است.نویسنده کتاب دراینخصوص میگوید:«چون این کار،یک روایت مستند و تاریخی بود میشود گفت ما از پنجره یک زن امروزی با دلمشغولیها و سوالها و چالشهایش به زندگی این بانو نگاه کردیم و این باعث میشود تا مخاطب در این کتاب فقط یک قصه نخواند بلکه بتواند قدمهای عملی را برای زندگی امروز خودش بردارد.»
اکسیر نیّت
حبیبه آقایی پور می گوید:« زندگی حضرت خدیجه زندگی تراز یک انسان، پیش از ظهور ،حین ظهور و بعد از ظهور منجی و آخرین پیامبر خداست و این فوقالعادگی بسیار شگفت انگیز و آموزنده است». در چند جای کتاب هم،نویسنده به طریقی هوشمندانه و ظریف،نقش اکسیر نیّت را در نگاه خواننده برجسته میکند.نیّتی که قسمت برجستهاش در مورد حضرت خدیجه این بود که میخواست به درد پیامبر و منجی زمانش بخورد.مثلا قبل از بیان مولتیمیلیاردر شدن حضرت خدیجه و قبل از اینکه داستان برسد به آنجایی که حضرت خدیجه صاحب هشتهزار شتر و گلههای بزرگ اسب و گوسفند شده بود، نقش اکسیر نیتش را در مسیر رسیدن به جایی که نهایتا حضرت خدیجه شده بود ثروتمندترین زن مکه که نه، ثروتمندترین فرد مکه را از زبان خودش این طور بیان میکند:« با ارثم تجارت را شروع کردم.فوت و فنّش را کموبیش از بابا خویلد یاد گرفته بودم.راستش را بخواهی، به گمانم مهمتر از آن اکسیر نیّتم بود.نیتی که جز خوشحالی خدا چیز دیگری نبود.و اینکه روزی به درد پیامبرش بخورم.»
به قلبش اشاره کرد
«همه ی عمر در انتظار چنین لحظهای بودم، آرام و به نجوا گفتم:« حالا دیگرخانهامخانه توست ومن کنیرت یا محمد...باحیایی شیرین سربه زیر انداخت و "به قلبش اشاره کرد"؛-کنیز؟ شما بانوی این خانهاید...اشک شوق از گوشه چشمانم سُر خورد.خوشبختترین زن عالم بودم که بانوی قلب محمد میشدم.» این جملات همان قسمتهایی از کتاب است که حبیبه آقایی پور برای توضیح دلیل انتخاب اسم این کتاب به آن اشاره میکند:«اسم این کتاب تا لحظات پایانی "به انتظارش میارزید" بود،اما در مشورتهای پایانی که با دوستان نویسنده داشتم عطف به یکی از جذابترین فصلها نام کتاب تغییر کرد.که فکر میکنم برای مخاطب نوجوان همین اسم "به قلبش اشاره کرد" به مراتب جذابتر باشد.»
عاشقانههای پر از اِکرام
پرداختن به عاشقانههای پر از اکرام پیامبر و حضرت خدیجه، در چند جای کتاب از جمله نقاط پرکشش به حساب می آید.مثلا آنجا که حضرت خدیجه به بهانه بردن غذا برای پیامبر، جبلالنور را به شوق دیدنش بالا می رفت تا برسد به غار حرا: «او اما پر از لبخند ایستاده بود در دهانه غار.من با تعجب سر بلند کردم وگفتم:نمینشینی؟گرسنه نیستی جانم؟ پیامبر جواب داد:مینشینم،ایستادهام تاجلوی تیزی آفتابی که دارد میرود را بگیرم.نکند که داغیاش بانوی دلم را اذیت کند...»
محبوب واحدی داشتند؛مهرشان به هم آن به آن زیادتر می شد
دلیل این عاشقانه ها را هم نویسنده در جایی از کتاب از زبان حضرت خدیجه با این کلمات توضیح میدهد:«خوشبخت بودم که قاعده فراوان شدن مودت و عشق را میدانستم.یادم باشد یکبار آن را برای زهرا هم بگویم.بگویم که من محمد را از جانم بیشتر دوست دارم.اما خودش هم میداند که خدایش را بیش از او دوست دارم. و محمد به من مهر عجیبی دارد و خوب میدانم که خدایم را پیشتر و بیشتر از من عاشق است.و هر زمان دو نفر محبوب واحدی داشته باشند،مهرشان به هم آن به آن زیادتر می شود. و چه محبوبی بهتر از خدای مهربان که صاحب دل هاست؟»
یک الگوی شایسته هدیه بدهید به اطرافیان
کتاب "به قلبش اشاره کرد" مخاطب عمومی دارد ولی مخاطب اصلیاش نوجوانان هستند.حبیه آقاییپور می گوید:« با دادن این کتاب به دخترهای نوجوان اطرافتان یک الگوی شایسته را به آنها هدیه میدهید.این کتاب را پیشکش کرده ام به صاحب و ساکن سامرا. چون دوست داشتم کتاب مادرِ مادر عالم را به پدرِ پدر عالم تقدیم کنم.» جان کلام اینکه کتاب "به قلبش اشاره کرد" را که بخوانید احساس میکنید نویسنده محبّت حضرت خدیجه را لقمه گرفته و در دهان خواننده یک لقمه گذاشته تا شهدش تا عمق جانش بنشیند.
ما از پنجره یک زن امروزی با دلمشغولیها و سؤالها و چالشهایش به زندگی این بانو نگاه کردیم و این باعث میشود تا مخاطب در این کتاب فقط یک قصه نخواند بلکه بتواند قدمهای عملی را برای زندگی امروز خودش بردارد.
نظرات