وحید آقاپور، به بهانه درگذشت حسام محمودی، بازیگر ۳۷ ساله تئاتر و تلویزیون که ۱۲ اردیبهشت بر اثر ایست قلبی در منزلش از دنیا رفت، یادداشتی نوشت که در اختیار ایران تئاتر قرار داد.
در متن یادداشت وحید آقاپور آمده است:
«مرگ نابهنگام دوست هنرمندم حسام محمودیفرید همه ما را دچار اندوه و ناباوری کرد. حسام بازیگر توانا و سختکوشی بود که اغلبمان تصویر او را با لبخند، آرامش و امید به یاد میآوریم.
من با حسام در دو سریال همبازی بودم؛ اولی سریال «لحظه گرگ و میش» به کارگردانی همایون اسعدیان بود. سریالی که مخاطبان آن روزگار تلویزیون دوستش داشتند. حسام در آن سریال نقشی بازی میکرد که با بزنگاههای حسی و عاطفی پررنگی همراه بود و حسام به زیبایی و مهارت توانسته بود زیر و بم آن نقش را درک کند و در معرض نگاه تماشاگران قرار دهد. و در مقطع میانسالی آن نقش، حسام ۳۰ ساله به خوبی توانسته بود ۴۰ سالگی آن کاراکتر را به تصویر بکشد.
پس از آن سریال به همراه هم در برنامه «خندوانه» شرکت کردیم. حسام به همراه دختر کوچکش هانا در برنامه حضور یافت؛ عشق به فرزند و خانواده، شیطنت کودکانه، شوق زندگی و صداقت را میشد در همان برنامه کوتاه در حسام دید و از معاشرت و مصاحبت با او خوشحال شد.
همکاری دیگرمان هم سریال «دلدار» کاری از برادران محمودی بود. حسام با من تماس گرفت و من را به آن کار دعوت کرد و اغلب سکانسهای من در آن کار، مقابل حسام بود. آنجا بیشتر با هم رفیق شدیم و صمیمیتر شدیم. صمیمیتی که ادامه داشت تا خبر هولناک ۱۳ اردیبهشت به گوشمان رسید.
من از حسام جز خوبی، صمیمیت و محبت چیزی در یادم نیست.
آرزو میکنم خداوند توان تحمل این داغ را به پدر و مادر، همسر و دختر نازنینش عطا کند.»
حسام محمودی، متولد یکم فروردین سال ۱۳۶۵ در تهران بود. او فارغالتحصیل رشته حقوق قضایی و فوقلیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه تربیت مدرس بود که از تئاتر فعالیت هنریاش را شروع کرد و در ادامه به بازیگری در سینما و تلویزیون پرداخت.
این بازیگر جوان در نمایشهای «پایتخت ریودوژانیرو کجاست؟»، «مثل سگ» و... بازی کرده است.
«غریب»، «رمانتیسم عماد و طوبا»، «آستیگمات»، «سد معبر»، «مرگ ماهی»، «امروز»، «حق سکوت»، «مردن به وقت شهریور»، «شب بیرون» و «خسته نباشید!» از دیگر فیلمهای سینمایی این بازیگر بودند.
۵۷۲۴۵
ایران تئاتر نوشت: وحید آقاپور در یادداشتی در رثای حسام محمودی نوشت از او از جز خوبی، صمیمیت و محبت چیزی در یادش نیست و رفتن دوست و همکارش، برایش اندوه بسیار بهبار آورده است.