به یاد داریم که او در آغاز در طیف علی لاریجانی تعریف میشد و حلقة واسط آنان با احمدینژاد هم - با سابقة عضویت در جامعه اسلامی - به حساب میآمد ولی با شکرآب شدن روابط احمدینژاد با لاریجانی باهنر دیگر نمیتوانست حلقة وصل باشد چون به دو قطب مخالف بدل شده بودند. تقابلی که از تابستان سال ۸۷ و در جریان استیضاح علی کردان شروع شد و در زمستان ۹۱ با استیضاح وزیر کار احمدی نژاد به اوج خود وتقابل علنی کشید تا جایی که در ۲۲ بهمن در قم به طرف رییس وقت مجلس سنگ و مُهر پرتاب کردند. با روی کار آمدن حسن روحانی فاصله بیشتر شد چون علی لاریجانی عملا متحد روحانی شددر حالی که باهنر منتقد دولت روحانی بود و احساس می کردند یار آنان به تیم مقابل پیوسته است. بعد از درگذشت حبیبالله عسگراولادی هم هرگز نتوانست شیخوخیت او را برای جناح راست بازتولید کند اگرچه مواضع اواخر عمر مرحوم عسگراولادی در قبال حصر به کام محافظه کاران خوش ننشست و او را کنار گذاشته بودند.
جدای آن نواصولگرایان هم از زیر چتر جناح راست خارج و به اصولگرای سنتی مؤتلف با روحانی، اصول گرایان احمدی نژادی، قالیبافی و پایداری تقسیم شده بودند و باهنر هیچ یک را زیر بلیت خود نداشت. با این همه نام و سابقه او سبب توجه به سه پیشنهادی شد که در نشست ماهانه تشکل متبوع خود مطرح کرده است: اول: کرسیهای رسمی برای بیان نظرات ایجاد و مطرح شود. دوم: هوای سلیقههای مختلف را در ساحَت سیاست داشته باشند البته همچنان هنجار شکنان تأیید صلاحیت نشوند و نظارت استصوابی ادامه یابد. سوم: رویکرد بد جلوه دادن واقعیتها و ایده آلگرایی و طرح موضوعات آرمانی فراتر از واقعیتها و ایجاد انتظار مثل ۴ میلیون خانه در ۴ سال تغییر کند.
برخی به مشارکت پایین هم قانع هستند
«رسول منتجبنیا»، سیاستمدار و تحلیلگر مسائل سیاسی ایران با انتقاد از کلیگویی این چهره اصولگرا و با تاکید بر اینکه شخصیتهای این طیف سیاسی همواره حرفهایی میزنند که به کسی بر نخورد، میگوید: «توجه داشته باشید که اصلاحطلبان همواره پیشنهاداتی را برای عبور از وضعیت کنونی مطرح میکنند که با واقعیت همخوانی دارد و میتوان برای عبور از وضعیت کنونی بهعنوان یک پنجره از آنها استفاده کنند ولی همواره با انتقادات تند و اتهاماتی که مطرح میکنند، هزینه طیف سیاسی سمت ما را بالا میبرند. در برابر اینکه ما میخواهیم فضای سیاسی ایران باز شود و حتی برای این مورد پیشنهاداتی ارائه میدهیم ولی افرادی مانند آقای باهنر در مورد مسائل روز کشور کلی گویی میکنند تا در ادامه کسی را از خودشان ناراحت کنند. به اینگونه صحبتها نمیتوان توجه زیادی داشته باشیم چون اصولا گرهای را باز نمیکند. اگر هم بخواهند نام انتقاد را بر چنین پیشنهاداتی بگذارند مطمعنا از سوی شهروندان پذیرفته شده نیست. در حالی که این نفرات بهدلیل اینکه با مشکلی بهنام «تایید صلاحیت» از سوی نهادهای بالادستی روبهرو نیستند میتوانند به موضوعات روز جامعه با شفافیت اشاره کنند. در این بین یک سوالی مطرح میشود که آقای باهنر باید به آن پاسخ دهد و آن این است که نظام میخواهد با اصلاحطلبان چه کند؟ و اینکه منظورشان از اینکه «هوای سلیقههای مختلف را در ساحَت سیاست داشته باشند» چیست و چگونه باید هوا منتقدان را داشته باشند؟»
این سیاستمدار در همین مورد و با اشاره به اینکه باید در مورد انتخابات اصلاحاتی رخ دهد تا شهروندان بتوانند در این آزمون شرکت کنند ادامه میدهد: «انتخاباتی که قرار است سال آینده در حوزه مجلس شورای اسلامی برگزار شود را باید غیرقابل پیشبینی توصیف کرد. اگر حکومت به این نتیجه برسد که مانند دوره گذشته تعداد بسیاری از فعالان سیاسی را رد صلاحیت کند مشارکت تا حدود بسیار زیادی کاهش خواهد یافت و حتی در اردوگاه اصولگرایان هم با ریزش رای قابل توجهی روبهرو خواهیم بود. ما در عرصه سیاسی افرادی داریم که به درصد مشارکت پایین شهروندان در انتخابات توجهی ندارند و باید بگوییم که به درصد پایین مشارکت هم قانع هستند.»
:
-
سه پیشنهاد باهنر برای «حل نارضایتیهای مردم» / محکم از «نظارت استصوابی»، دفاع میکنیم
۲۱۲۲۰
آرمان امروز نوشت: عنوان «سه پیشنهاد محمد رضا باهنر دربارة اعتراضات اخیر» هر مخاطبی را کنجکاو و مشتاق میسازد تا ببیند سیاستمدار کهنه کار حرفهای چه گفته یا چه راهکاری روی میز سیاست گذاشته است؟ البته میدانیم مدتی است که نواصولگرایان او را به رغم عنوان «دبیر کل جامعه اسلامی مهندسین» و «دبیر کل جبهة پیروان امام و رهبری» چندان به بازی نمیگیرند.