روزی که در آن یاسین کودک بیرجندی توسط سگهای ولگرد تیکه پاره شده و دو کودک دیگر در قائمشهر و هندیجان به شدت مجروح شدند. دو هفته قبل هم، متین کودک دیگری در بابل کشته شد و متاسفانه شبکه های اجتماعی و خبرگزاری ها آنطور که باید و شاید این کشتار مظلومانه را پوشش ندادند. کودکانی که بدین شکل قربانی سگ های ولگرد می شوند اغلب در مناطق محروم اند و خانواده های آنها تریبونی برای بیان دردهایشان ندارند.
ابتذال سگ گرایی در طبقه شهری، شرایط را به گونه ای پیش برده که حتی بردن نام سگ، اگر با احترام نباشد، شما را مورد حملات شدید لفظی و فحاشی و حتی تهدید جانی مواجهه می کند.
از روزی که من شروع به نوشتن در مورد گونه های مهاجم کردم، خوب می دانستم این به هم ریختگی مدیریتی عاقبتش خطرناک خواهد بود. برای یک زیست شناس فهم اینکه گونه های مهاجم به چه سرعتی تکثیر و رشد می یابند کار سختی نیست. سگی که در شرایط مطلوب می تواند تا بیست توله در سال به دنیا بیاورد، با حمایت گستره غذارسانی، با پشتیبانی شبکه ی گسترده تبلیغاتی خارجی و سوداگران داخلی - که آشکارا بدون کوچکترین ترسی به کاسبی مشغولند - عاقبتی جز پر شدن ایران توسط سگ های ولگرد نمی توانست داشته باشد.
سگ وفا دار است، ولی مهربان نیست. فلسفه اهلی شدن سگ کاملا شناخته شده است. سگ اولین سلاح بیولوژیکی انسان بود تا بتواند در مقابل حیوانات درنده و دشمنان انسانی از او حفاظت کند. در واقع سگ ها توسط انسان اهلی شدند تا در مقابل غذا از او محافظت کند.
سگ موجودی به شدت تربیت پذیر است، یعنی از او می توان حیوانی ساخت که حتی می تواند کوری را جابجا کند و زندهای را از زیر آوار بیابد و یا کسی را بکُشد. اما سگ وقتی رها شد ویژگی رفتاری پلیزیومورفی (ویژگی باقیمانده از جد گرگ وحشی) را باز می یابد. این ویژگی با آنچه در کنار انسان آموخته، از سگ یکی از خطرناکترین موجودات مهاجم روی کره زمین می سازد.
غریزه حیوان شکارچی این است که به ضعیف ترین شکار خود مانند توله های سایر حیوانات و کودکان حمله کند. وقتی سگها گله ای می شوند مانند گله های گرگ رفتار می کنند. عادت غذا رسانی آنها را شرطی می کند و هر کس به او غذا دهد را دوست و هر کس به او غذا ندهد را دشمن می پندارند و به او حمله می کنند. این یک واکنش غریزی است؛ حتی اگر انسانی را به طور منظم یک ماه غذا دهید، اگر یک روز به هر دلیلی این کار را نکنید می تواند واکنش های تند و خشن از خود نشان دهد.
کسی به درستی نمی داند، چندین میلیون سگ ولگرد و گله کشور را ناامن کرده اند. طی کمتر از دو ماه دو کودک یکی در بابل و دیگری در بیرجند توسط سگهای ولگرد کشته شدند. اگر این اتفاق در کشورهای دیگر می افتاد دنیا با خبر می شد و اقدامات سریع برای حفاظت از جان کودکان گرفته می شد. چندی پیش که کودکی در ترکیه مورد حمله سگ فرار گرفت، علیرغمانکه زنده ماند انعکاس گسترده در رسانه ها داشت و اردوغان، رئیس جمهور ترکیه به شهرداران دستور جمع آوری آنها را صادر کرد. اما در ایران حتی سگی که در گناوه کودکی را سخت مجروح کرد، گویا همچنان به سایر کودکان حمله می کند.
نمی خواهم بد بین باشم، شاید کاسبی با سگهای ولگرد اینقدر سود دارد که بسیاری همچنان چشم خود را به قربانی شدن متین ها و یاسین ها می بندند. من به دیگران کاری ندارم، اما وقتی شنیدم بعد از پخش فیلم دمینو در تلویزیون، شبکه ملی تشکل های محیط زیستی کشور با ارسال نامه به تلویزیون اعتراض کرده است به خود گفتم: هر چه بگندد نمکش می زنند، وای به روزی که بگندد نمک.
* استاد گیاه شناسی دانشگاه تهران
سه شنبه ۷ دی ماه را باید روز کودکان قربانی سگ های ولگرد نامگذاری کرد.