هرچند عقل حکم می کند در تمام شئون زندگی باید به متخصص حوزه ی خاص مراجعه کرد، اما باور مراجعه به مشاوران روانی هنوز به عنوان یک اعتقاد در سطوح مختلف جامعه راه نیافته، حالا هنوز این پله را کامل طی نکرده ایم، باید هوشیار باشیم که، اگر در اتاقهای امن مشاوره، تهدید و تجاوزی بر ما گذشت، تکلیف چیست؟ قانون کجاست؟ اجرایش را چه کنیم؟ که هم حالمان خوب تر باشد، و هم از اتهامات دیگر در امان بمانیم. لطفا خوب دقت بفرمایید که مواجهه با متجاوزان جنسی بسیار سخت است. بخصوص در جوامع شرقی، هنوز بزه دیده را علی رغم واقعیت، مجرم نیز می پنداریم! حال متجاوزان روانی را چه کنیم؟!
مراقبت و نظارت بر رفتار و عملکرد مشاوران در این زمان خاص و در جامعه ی مردسالار ایران عملا می تواند باعث رشد روزافزون باورهای مردم جهت مراجعه به مشاور باشد. غفلت از این موضوع می تواند به زودی جریانهای تخریبی را همراه با "انکار"های موجود و البته "خوددرمانی" های مرسوم در کشور کند که همین یک فاجعه ی انسانی برای کشور و ملت بجای خواهد گذاشت.
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره، حتی اگر قانونا ملزم نباشد، اما قطعا اخلاقا و عرفا باید راه کارهایی را برای پیشگیری از این مهم بکار گیرد تا قبل از اپیدمی و یا تکرار مکرر پدیده ی آزار های جنسی که قبل تر ها دانشجویان روانشناسی ممکن بوده است از اساتید خود داشته باشند ، ناگزیر از رشد این پدیده باشیم. در مسائل جرم شناسی همواره اساتید به این مهم اشاره دارند که پیشگیری به مراتب از درمان بهتر است ، جلوگیری از شروع منشا جرم با استفاده از فناوری ها و اشراف اطلاعاتی کامل همیشه بهتر از شناسایی و مجازات کردن جواب داده است.
تکرار این مهم را خالی از لطف نمی دانیم که چه بسیار بزه دیدگانی که بواسطه ی یک مرتبه مورد آزار قرارگرفتن ، زندگی خود و اطرافیان را به اشکال مختلف تباه نموده اند. انتقام های کور از خود و جامعه گرفته اند و این موضوع جا دارد تا قبل از وجود بحران ، شناسایی و مورد رسیدگی قرار گیرد.
از سوی دیگر قوه ی مقننه باید در اسرع وقت نسبت به تصویب قوانین مورد نظر اقدام نماید تا حتی سازمانهای کمتر مسئولیت پذیر نیز نتوانند از فرآیند نظارت شانه خالی کنند. و چه بهتر که از همین شروع قوانین جوری مصوب شود که راه های دورزدن های قانونی و ... نیز مسدود گردد.
یادمان باشد هر نوع رابطه ی یک طرفه که رضایت طرف دیگر در آن مطرح نباشد یا مورد توجه نباشد و یا کم اثر تلقی شود ، به خودی خود یک رفتار متجاوزانه باید محسوب شود و این مهم نباید از منظر قانونی با غفلت روبرو شود. در این حوزه خیلی تفاوتی بین جنس زن و مرد نیز وجود ندارد.
کشف و واکنشهای ناشی از کشف حقایق زندگی افراد ، آنهم حقایقی که صرفا فرد و خدای او می داند ، نباید باعث تحریک و خدای ناکرده مورد سو استفاده قرارگرفتن توسط کارشناس فن شود.
هرچند اصلاح رفتارهای سطوح مختلف جامعه نیز در این فرآیند غیرقابل انکار است اما یادمان باشد نباید در این حوزه همه نظاره گر باشند و منتظر اقدام نفر بعدی ، این موضوع به همه ی ارکان جامعه ربط دارد. یادمان باشد هنوز تابوهایی در این حوزه بسیار پررنگ در سطح و بطن جامعه و افکار مردم وجود دارد. آموزش خانواده ها ، مهارت آموزی به کودکان می تواند از بهترین روشهای نظارتی برای کنترل این فجایع باشد. تعیین تکلیف حوزه های حقوقی و اخلاقی در این میان ، آموزشهای لازم به خود درمانگران در دوران تحصیل و بخصوص کارورزی ، از دیگر راه هایی است که می تواند نهاد نوپای موجود را حمایت نماید.
این چاقو هم دولبه دارد ، هر دو لبه برنده است ، یادآوری می کنیم ممکن است (حتی اگر کم باشد) مراجعه کننده باعث آزار درمانگر خود شود. و این یعنی باید هم درمانگران و هم مراجعه کنندگان به حقوق خود آشنا بوده و مرزهای اخلاقی را از درون طی کرده باشند تا این اتاق های امن ، امن بمانند و درمان ها مثمرثمر باشد.
* دکترای عدالت کیفری
هنوز هم فرهنگ مراجعه به متخصص درمانی و مشاوره های روانی در کشور ما جانیفتاده است.