• 10/30/2025 4:04:59 PM
  • دسته‌بندی: سایر / نه زندان گذشته، نه انکار اکنون؛ بازخوانی سنت در پرتو عقل مدرن / سنت و مدرنیته: از جدالِ انجماد و گسست تا گفت‌وگوی شکوفایی /

نه زندان گذشته، نه انکار اکنون؛ بازخوانی سنت در پرتو عقل مدرن / سنت و مدرنیته: از جدالِ انجماد و گسست تا گفت‌وگوی شکوفایی

نه زندان گذشته، نه انکار اکنون؛ بازخوانی سنت در پرتو عقل مدرن / سنت و مدرنیته: از جدالِ انجماد و گسست تا گفت‌وگوی شکوفایی
نه زندان گذشته، نه انکار اکنون؛ بازخوانی سنت در پرتو عقل مدرن / سنت و مدرنیته: از جدالِ انجماد و گسست تا گفت‌وگوی شکوفایی

گروه اندیشه: مطلب زیر نقد دوگانه‌سازی رایج میان «سنت» و «مدرنیته»، و خواهان یک بازفهمی هرمنوتیکی و گفت‌وگویی از رابطه این دو است. این یادداشت توسط بهمن اکبری و در روزنامه اعتماد نوشته شده. اکبری استدلال می‌کند که تلقی ساده‌انگارانه از سنت به عنوان حقیقت مطلق مقدس و از مدرنیته به عنوان انحراف کامل، انسان را در وضعیت تعلیق میان «تقدیس گذشته» و «انکار اکنون» قرار داده است. نویسنده با نقد آرمانی‌سازی گذشته و رد گسست‌گرایی افراطی مدرن، سنت را نه جوهره‌ای تغییرناپذیر، بلکه یک میراث انسانی، پویا و تفسیرپذیر معرفی می‌کند. برای رفع این نقیصه بزرگ راهکار نویسنده، برقراری یک گفت‌وگوی تاریخی و انتقادی میان سنت و مدرنیته است؛ به‌گونه‌ای که سنت در پرتو عقلانیت، عدالت و نیازهای روز بازخوانی شود. مدرنیته در این نگاه، ادامه و نو شدن سنت است که بر پایه ریشه‌های فرهنگی رشد می‌کند، نه انکار یا بازگشت به آن. این مطلب در زیر از نظرتان می گذرد:

****

در گفتمان معاصر، «سنت» اغلب به مثابه سرچشمه اصالت و حقیقت مطلق تلقی و «مدرنیته» به عنوان گسست از آن یا مظهر انحراف و بی‌ریشگی معرفی می‌شود. این دوگانه‌سازی ساده‌انگارانه، در عمل، انسان را میان دو قطبِ «تقدیس گذشته» و «انکار اکنون» معلق نگه می‌دارد. مقاله حاضر با نقد نگاه آرمان‌گرایانه به سنت و نیز با پرهیز از گسست‌گرایی افراطی مدرن می‌کوشد نسبت این دوگونه از معرفت را در قالب گفت‌وگویی تاریخی و هرمنوتیکی بازفهمی کند. بر اساس این دیدگاه، سنت نه جوهره مقدس و تغییرناپذیر حقیقت، بلکه میراثی است انسانی، پویا و تفسیرپذیر که باید در پرتو عقلانیت و نیازهای روز بازخوانی شود.

در طول تاریخ اندیشه، انسان همواره میان دو میل در نوسان بوده است: میل به حفظ میراث و میل به نو شدن. گروهی چنان از سنت سخن می‌گویند که گویی حقیقت ناب، تماما در گذشته جای دارد و گروهی دیگر، با شیفتگی نسبت به مدرنیته، گمان می‌برند که هر چه جدید است، الزاما درست‌تر و انسانی‌تر است. اما زمان به ‌خودی خود واجد ارزش اخلاقی یا معرفتی نیست. درستی یا نادرستی اندیشه، نه به قدمت آن وابسته است و نه به تازگی‌اش، بلکه به میزان عقلانیت، عدالت و کارآمدی‌اش برای انسان. «سنت» تاریخِ من و تو است؛ آنچه بر ذهن و زبان انسان تاریخی و جغرافیایی ما «گذشته» است؛ مطلوبیت و حقانیت جاودانه ندارد، اما بی‌آن نیز نمی‌توان زیست. ما از دل سنت برخاسته‌ایم، اما در آن متوقف نمانده‌ایم. این موضوع کاملا دقیق در چند گزاره کوتاه واکاوی شده است:

۱. افسانه گذشته آرمانی- یکی از گرایش‌های ریشه‌دار بشر، «آرمانی‌سازی گذشته» است. همان‌گونه که بدرالعبری، متفکر عمانی اشاره می‌کند، انسان در برابر گذشته دچار «خیال‌پردازی تاریخی» می‌شود یا آن را جهانی فرشتگانی و بی‌نقص می‌پندارد یا سراسر تیره و تباه. هر دو روایت از یک ضعف مشترک رنج می‌برند: «روایت‌زدگی».نه «سلفی ملائک‌گونه» وجود دارد و نه «خلفی شیطانی»؛ بلکه انسان همواره در میان خیر و شر در حرکت است. «تاریخ» نه بهشتی است گمشده و نه جهنمی است تمام‌عیار، بلکه میدان کوشش‌هایی است انسانی برای فهم معنا و عدالت.

۲. سنت: ریشه یا زندان؟سنت سرشتِ سازنده انسان است، اما نباید آن را تقدیس کرد. ما از آن «جهانِ پیشامدرن» کنده و به «جهان مدرن» پرتاب شده‌ایم. از این‌رو، چاره‌ای جز «نو شدن» نداریم؛ اما این نو شدن تنها از مسیر نقد عمیق سنت می‌گذرد. «مدرنیته» در امتداد سنت است، نه در انکار آن. کسی که مبانی فکری، عقلانیت و سبک زندگی مدرن را پذیرفته، نمی‌تواند در حسرت زیستِ سنتی و خیال «بازگشت» باشد؛ زیرا بریدن از سنت در سطح مفهومی به معنای بریدن از نظام زیستی آن نیز هست. سنت، بستنی زعفرانی نیست که چون «سنتی» است، لزوما اصیل‌تر باشد! سنت ریشه است، اما آنچه ما را زنده نگه می‌دارد، شکوفه و میوه «نو شوندگی» است.

۳. ذهن اسیر گذشته- یکی از بحران‌های فکری جوامع اسلامی، رهن‌ نهادن «حال» در گروی «گذشته» است. ما به جای پرداختن به توسعه، علم و عدالت، در نزاع بر سر روایت‌های تاریخی مانده‌ایم. شخصیت‌هایی چون احمد بدوی یا قهرمان می‌شوند یا شیطان؛ حال آنکه واقعیت انسانی آنان در میان این دو قطب گم می‌شود. چنین ذهنی نه تاریخ را می‌فهمد و نه حال را. گذشته، زمانی است سودمند که چراغ راه آینده باشد، نه زنجیر پای اکنون.

۴. سازنده تاریخ انسان است، نه زمان- گذشته و حال تفاوت ماهوی ندارند، زیرا سازنده هر دو «انسان» است. در هر عصری، انسان با خیر و شر درگیر بوده است. جامعه صدر اسلام نیز جامعه‌ای سراسر فرشته‌گون نبود، بلکه انسانی بود با همه تناقض‌هایش. از این‌رو، هیچ دوره‌ای را نمی‌توان «معیار مطلق داوری» درباره دیگر دوره‌ها قرار داد. آنچه ماندنی است، نه شکل‌های تاریخی، بلکه روح عقلانیت و عدالت است.

۵. سنت و مدرنیته در میانه گفت‌وگو، نه در تعارض- از منظر فلسفه هرمنوتیکی گادامر، ریکور و تیلور، سنت و مدرنیته در یک گفت‌وگوی تاریخی‌اند، نه در یک جنگ تمدنی.هر سنتی زمانی زنده است که در پرتو نیازهای اکنون بازتفسیر شود. همان‌گونه که گادامر می‌گوید، فهم، همواره برآمده از «پیوند افق‌ها» است: افق گذشته و افق حال. «مدرنیته افراطی» که می‌خواهد از ریشه بگسلد، همانقدر خطرناک است که «سنت‌گرایی متعصب» در گذشته منجمد مانده است. راه میانه، بازخوانی انتقادی سنت در پرتو عقل و تجربه معاصر است؛ نه نفی گذشته و نه پرستش آن.

۶. عقلانیت مدرن و تداوم تاریخی- پرسش بنیادین آن است که آیا می‌توان عقلانیت مدرن را پذیرفت و در عین حال در حسرت زیست سنتی ماند؟ پاسخ منفی است، زیرا هر عقلانیت نو، نحوه‌ای است تازه از زیستن و معنا دادن به جهان. اگر عقل مدرن را پذیرفته‌ایم، باید شیوه زیستن متناسب با آن را نیز بپذیریم. مدرنیته ادامه ماست، اگر بتواند بر پایه ریشه‌های فرهنگی‌مان رشد کند؛ همان‌گونه که هر درختی، تنها با تداوم ریشه‌هایش در خاک زنده می‌ماند، اما با رویش شاخه‌ها و میوه‌های تازه معنا می‌یابد.

در پایان - سنت و مدرنیته دو مرحله از یک صیرورت انسانی‌اند. «گذشته» منبع الهام و تجربه است، اما نه معیار حقیقت. «مدرنیته» نیز ادامه تکامل همان سنت است، نه دشمن آن. جامعه امروز برای ساخت آینده، باید از گذشته بیاموزد، اما در آن توقف نکند. بازگشت به گذشته تنها زمانی سودمند است که راهی باشد برای درک عمیق‌تر انسان و تحقق عقلانیت و عدالت، نه برای اسارت در سایه تاریخ. در این معنا، سنت نه بتِ پرستیدنی است و نه دشمنی ضرورتا شکستنی؛ بلکه گفت‌وگویی است دائمی میان آنچه بوده‌ایم و آنچه می‌خواهیم بشویم.

منابع

۱. گادامر، هانس گئورگ. حقیقت و روش. ترجمه محمود خاتمی. تهران: هرمس، ۱۳۹۳.
۲. هابرماس، یورگن. گفتمان فلسفی مدرنیته. ترجمه حسین معصومی‌همدانی. تهران: طرح نو، ۱۳۸۰.
۳. ریکور، پل. زمان و روایت. ترجمه موسی اکرمی. تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۸۴.
۴. تیلور، چارلز. منابع خود: خاستگاه‌های هویت مدرن. ترجمه منوچهر صانعی‌دره‌بیدی. تهران: هرمس، ۱۳۹۵.
۵. بودریار، ژان. جامعه مصرفی. ترجمه ناصر فکوهی. تهران: نشر نی، ۱۳۸۰.
۶. بدرالعبری، بدر بن سالم. تأملات فی التراث و الحداثة. مسقط: دارالمنار، ۲۰۱۷.
۷. اقبال لاهوری. بازسازی اندیشه دینی در اسلام.

۲۱۶۲۱۶




سنت و مدرنیته دو مرحله از یک صیرورت انسانی‌اند. «گذشته» منبع الهام و تجربه است، اما نه معیار حقیقت. «مدرنیته» نیز ادامه تکامل همان سنت است، نه دشمن آن. جامعه امروز برای ساخت آینده، باید از گذشته بیاموزد، اما در آن توقف نکند. بازگشت به گذشته تنها زمانی سودمند است که راهی باشد برای درک عمیق‌تر انسان و تحقق عقلانیت و عدالت، نه برای اسارت در سایه تاریخ. در این معنا، سنت نه بتِ پرستیدنی است و نه دشمنی ضرورتا شکستنی؛ بلکه گفت‌وگویی است دائمی میان آنچه بوده‌ایم و آنچه می‌خواهیم بشویم.