• 8/3/2025 4:42:58 PM
  • دسته‌بندی: فرهنگ / تلویزیون / برنامه «اکنون»، آن‌چه هست؛ تلویزیون، آن‌چه نیست /

برنامه «اکنون»، آن‌چه هست؛ تلویزیون، آن‌چه نیست

برنامه «اکنون»، آن‌چه هست؛ تلویزیون، آن‌چه نیست
برنامه «اکنون»، آن‌چه هست؛ تلویزیون، آن‌چه نیست

اندیشه در چنین بزنگاهی یگانه می‌شود؛ همچون نمونه‌ای کمیاب از برنامه‌ی دل‌نشین و جذاب «کتاب‌باز» که خاستگاه، زایش و رشد آن در بطن تلویزیون بود، اما خیلی زود، در پی ندانم کاری و بی‌خردی، به مرگی زودرس گرفتار آمد.

اکنون اما، همان ایده در قالبی نو و با نگاهی تازه، در برنامه‌ی «اکنون» در بستر یک پلتفرم خصوصی جان دوباره گرفته و هم از منظر معنا و هم در جلب مخاطب، به جایگاهی درخور رسیده است؛ مخاطبی که از منظر خام و ساده‌انگارانه‌ی شبه‌تجلیل‌گران بی‌مایه، گویی آن را صرفاً جایی برای وقت‌گذرانی و سرگرمی می‌پندارند. البته که سرگرمی و کسب درآمد ناشی از آن جزو ذات و اصول مهم راه اندازی اینگونه پلتفرم هاست.
اما تمام حقیقت در همین خلاصه نمی‌شود.
بگذار بگویند این‌گونه برنامه‌ها صرفاً جایگاهی برای بررسی و رفع‌ورجوع فیلم‌ها و تولیدات سبک و کم‌مایه‌اند؛ که شاید بی‌راه هم نباشد. اما فراموش نکنیم که جذب مخاطب، ایجاد همراهی با پلتفرم، و کسب درآمد در بخش خصوصی، نه عیب که ذات و هدف بنیادین این پلتفرم‌هاست.
مسأله آن‌جاست که سازمان عریض و طویل صداوسیما، با بودجه‌هایی چشم‌گیر، چه تعداد برنامه‌ی فاخر در برابر انبوه تولیدات بی‌مقدار خود فراهم آورده است؟ پاسخ، شوربختانه چندان دل‌گرم‌کننده نیست. کار به جایی رسیده که برای تبلیغ بسیاری از برنامه‌های خود، دست به دامن بیلبوردهای شهری و نیز فضاهای مجازی ـ اعم از مجاز و «غیرمجاز» (منظور، آن‌جاهایی است که فقط با فیلترشکن می‌توان بدان‌ها دست یافت) ـ شده است.
البته این، خود موضوعی جداگانه و مفصل است؛ اما بحث ما چیز دیگری‌ست.
برنامه‌ی «اکنون» در حقیقت همان «کتاب‌باز» سروش صحت است، با دکوری چشم‌نواز و مهمانانی که چه‌بسا هرگز امکان حضورشان در نسخه‌ی تلویزیونی کتاب‌باز فراهم نمی‌شد، با دلیل یا بی‌دلیل (اصلاً مگر کسی در تلویزیون خود را مسئول پاسخ‌گویی در این‌گونه موارد می‌داند؟).
نمونه‌اش حضور شمس لنگرودی، مصطفی مستور و عبدالمحمود رضوانی‌ست؛ کسانی که با حضورشان در «اکنون»، برنامه را از منظر کیفیت، در سطحی دیگر مقابل نگاه مخاطب نشاندند. هر سه، بی‌تردید، هرگز راهی به تلویزیون نداشته و ندارند. چرا؟ چون سلیقه‌ی آن‌ها، با سلیقه‌ی تصمیم‌سازان و سیاست‌گذاران تلویزیون سازگار نیست. در آن محافل، دیگران تصمیم می‌گیرند چه کسی باشد و چه کسی نه.
تلویزیونی که روزگاری با آدم‌های اندشمند و صاحب نظر تولید کننده‌ی اندیشه و ایده بود، اینک کارش به‌جایی رسیده که همان مجریان و همان محتواهای پلتفرم‌ها را در شبکه‌ی خود بازنشر می‌کند، غافل از آن‌که این امر در بهترین حالت، تنها گرته‌برداری بی‌رمق از محتوای تولیدی دیگران است. دیگرانی که در رسانه ملی جایی ندارند.
بیایید تنها بخش کوتاهی از حضور جناب عبدالمحمود رضوانی در برنامه‌ی «اکنون» را مرور کنیم. اینکه ایشان مترجمی باسواد، صاحب‌سبک و یگانه در حوزه‌ی ترجمه‌ی متون کهن ادبی، به‌ویژه آثار گران‌سنگ سعدی است، بر کسی ـ حتی بر برنامه‌گذاران تلویزیونی ـ پوشیده نیست.
اما چرا راهی به آنتن تلویزیون نمی‌یابد؟ اگر فرض را بر آن بگذاریم که خود او تمایلی نداشته باشد (که البته قطعیتی در این‌باره نداریم)، باز هم چند دلیل ساده از نگاه مخاطب وجود دارد که در عین سادگی، برای مدیران رسانه‌ای بسیار حیاتی است:
نخست، ظاهر متفاوت اوست؛ با سیمایی مردانه، سبیلی پررنگ، و پوششی ساده اما شیک ـ از جمله شلوار جین آبی‌رنگی که خوش‌پوش‌ترش ساخته ـ که با نگاه قالبی و کلیشه‌ای مدیران تلویزیونی سازگار نیست. چنین ظاهری، شاید از نظر ایشان، تهدیدی برای الگوهای مورد تأییدشان باشد؛ و البته همین کافی‌ست تا مسیر حضور در رسانه‌ی ملی را بر او ببندند.
دیگر آن‌که باسواد است و خوش‌سر و زبان. تلویزیون، اگر دغدغه‌ی آگاهی‌رسانی واقعی داشت، می‌توانست از دانش و بینش او برای ارتقای سطح فهم مخاطب بهره گیرد. اما مسأله چیز دیگری‌ست: شهرت روزافزون او پس از پخش برنامه را کجای دل‌شان بگذارند؟ برای برخی، رشد نام و آوازه‌ی دیگران، تهدید است، نه فرصت؛ حتی اگر آن نام از دل خرد و فرهیختگی برخاسته باشد.
شاید برای برخی، دلایلی که در این نوشتار برشمرده شد ـ از شمایل ظاهری تا بیم از شهرت روزافزون یک چهره فرهیخته ـ ساده‌انگارانه یا حتی دور از ذهن بنماید. اما واقعیت آن است که همین دلایلِ به‌ظاهر سطحی، اغلب پشت پرده‌ی بسیاری از تصمیم‌های رسانه‌ای در کشور ما نشسته‌اند.
در نهادی که به‌جای ارتقای کیفیت، دغدغه‌ی کنترل و انحصار دارد، فرهیختگیِ بیش از حد، خوش‌سخنی، ظاهر نامتعارف یا استقلال رأی، نه فضیلت بلکه تهدید تلقی می‌شود.
به همین سبب است که بسیاری از چهره‌های اهل دانش و اندیشه، نه از در تنگ تلویزیون، که از پنجره‌های کوچک اما روشن پلتفرم‌های خصوصی به دل مخاطب راه می‌یابند.
و مگر نه این است که گاه، حقیقت چنان روشن است که دیگر نیازی به تأویل و تفسیر ندارد؟
روشن‌تر از آن است که اتفاق بیفتد؛ و همین‌جا، در این نیفتادن‌ها، پرده از واقعیت برداشته می‌شود.

5959




هنگامی که دو نگاه و دو جهان‌بینی، در مواجهه با امری یگانه، به سنگ محک سنجش سپرده می‌شوند، آن‌گاه بی‌هیچ نیاز به مجال اندیشیدن یا هراس از داوری، می‌توان سره را از ناسره بازشناخت.