امروز ۱۴ شهریور ماه چهل و یکمین سالروز ترور آیتالله علی قدوسی، اولین دادستان کل انقلاب اسلامی در سال ۱۳۶۰ است.
نظام نوپای جمهوری اسلامی از بدو پیروزی تا نخستین ماههای استقرار با چالشها و نابسامانیهای عدیدهای روبرو بود. همین مسئله دستمایه تعمیق دشمنی کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی و داغ شدن عملیاتهای خرابکارانه و تروریستی در ایران به امید سرنگون کردن نظام جدید سیاسی شد اما وقوف بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به این مسائل موجب شد ایشان در نخستین ماههای استقرار نظام جمهوری اسلامی علاوه بر ساختارسازی در قوه مجریه و مقننه به ایجاد بخشهای حاکمیتی به خصوص تاسیس دستگاههای نظارتی نوظهور متناسب با نوپایی نظام سیاسی اهتمام ورزند.
تاسیس دادگاههای انقلاب اسلامی در دوم شهریور ۱۳۵۸ یا ایجاد دادگاه ویژه روحانیت در بیستم مهر ۱۳۵۸ که تا آن زمان در دستگاه قضایی ایران سابقه نداشت، از جمله ابتکارات امام امت بود.
ملا احمد قدوسیملا احمد قدوسی
علی در ۱۲ مرداد ۱۳۰۶ در شهرستان نهاوند به دنیا آمد. ملا احمد از مجتهدان عصر خود بود که ۲۰ سال در حوزه علمیه نجف و در محضر ملا محمد کاظم خراسانی معروف به آخوند خراسانی، میرزا حبیبالله رشتی و میرزا سید محمدحسن شیرازی صاحب فتوای ممنوعیت استفاده تنباکو درس خواند و در سال ۱۲۷۷ به مقام اجتهاد رسید و به نهاوند برگشت. علی دو برادر به نامهای شریف و محمد داشت.
او دوره ابتدایی و سال اول دوره متوسطه را در در دبیرستان فیروزان درس خواند اما به دلیل اینکه این مدرسه بالاتر از اول متوسطه نداشت و سایر دبیرستانهای شهر نیز وضعیت مشابهی داشتند، از پدر خواست تا برای ادامه تحصیل به شهر دیگری بروند که به پیشنهاد ملا احمد در سال ۱۳۲۳ به شهر قم مهاجرت کردند و علی به آموختن علوم دینی در حوزه علمیه قم روی آورد.
پس از ورود به حوزه دروس مقدمات و سطح را نزد آیتالله محمد صدوقی آموخت. او درس خارج را نزد آیتالله سید حسین طباطبایی بروجردی، درس فقه و اصول را نزد سید روحالله موسوی خمینی و درس فلسفه را نزد علامه سید محمدحسین طباطبایی آموخت و در سال ۱۳۴۱ به مقام اجتهاد رسید. علاقه اصلی علی جوان در دروان تحصیل در حوزه علمیه دروس اخلاق و عرفان بود.
آشنایی علی با دکتر مرتضی مطهری و سید محمد بهشتی در هیاتهای موتلفه اسلامی و حوزه علمیه رفته رفته پای او را به درس عرفان آیتالله سید محمدحسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی باز کرد. هوش و درک علی جوان چنان مورد توجه علامه قرار گرفت و او با عقد نجمه سادات طباطبایی و علی موافقت کرد و علی داماد علامه شد.
نجمه سادات طباطبایی
او از نجمه صاحب چهار فرزند پسر و دو دختر شد. فرزند بزرگ او محمدحسن قدوسی در جبهههای جنگ در منطقه هویزه به شهادت رسید.
علامه طباطبایی درباره دامادش چنین گفت: «هر وقت امری را به وی تفویض میکنم، دیگر از بابت آن آسوده خاطرم.»
سیاست
او همزمان با درس و بحث با سید مجتبی میرلوحی معروف به سید مجتبی نوابصفوی و جمعیت فداییان اسلام آشنا شد و از اعضای اصلی این جمعیت شد و به مبارزه علمی با مارکسیستهای حزب توده پرداخت.
مشی عملی و مسلحانه از ویژگیهای بارز سید مجتبی نوابصفوی در مبارزه با رژیم پهلوی بود به همین دلیل علی قدوسی در کنار سایر همرزمانش مهدی عراقی، سید علی اندرزگو، سید اسدالله لاجوردی، محمدصادق و هاشم امانی، سید حسن امامی، محمد بخارایی، مرتضی نیکنژاد، رضا صفارهرندی، حبیبالله عسگراولادی و ابوالفضل حاجحیدری و بسیاری دیگر از مبارزان مسلمان عصر پهلوی جذب شخصیت و مرام مبارزاتی او شد.
علی جوان در جریان مبارزات جمعیت فداییان اسلام در غائله ملی شدن صنعت نفت در کنار سایر اعضای این جمعیت علیه حاجعلی رزمآرا نخستوزیر وقت محمدرضا شاه و مخالف ملی شدن صنعت نفت مبارزه کرد.
علی از تابستان سقوط دکتر محمد مصدق در کودتای انگلیسی - آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا شروع مبارزات سیاسی سید روحالله موسوی خمینی در سال ۱۳۴۱ مشغول درس و تدرس در حوزه علمیه قم بود.
علی در ۳۷ سالگی و پس از دستگیری و تبعید امام امت در آبان ۱۳۴۳ با همکاری چند تن از دوستان و همفکرانش در حوزه علمیه قم از جمله محمدمهدی ربانی شیرازی، سید محمد بهشتی، سید علی خامنهای و حسینعلی منتظری گروهی مخفی از مدرسان و اساتید برای تعیین مشی مبارزه با رژیم پهلوی و هماهنگی مستقیم با رهبر نهضت در خارج از کشور بوجود آورد.
این گروه مخفی در سال ۱۳۴۴ توسط ساواک شناسایی و بسیاری از اعضای آن از جمله علی قدوسی، سید علی خامنهای و اکبر هاشمی رفسنجانی دستگیر و در زندان قزل قلعه زندانی شد. او و سایر دوستانش مرداد ۱۳۴۵ از زندان آزاد شدند.
علی بعد از آزادی از زندان پهلوی به قم برگشت به جد به اصلاح ساختار و نظام آموزش در حوزههای علمیه فکر کرد و موفق شد سامانه آموزشی جدیدی را با همراهی دکتر سید محمد بهشتی بنیان گذارد.
او و بهشتی و دو نفر دیگر از همفکرانش مدرسه منتظریه را که بعدا به مدرسه حقانی تغییر نام داد، تاسیس کردند. وی دروس کلاسیک دبیرستانی مانند ریاضیات، طبیعی و زبان خارجه را وارد دروس حوزوی مدرسه حقانی کرد. علی و سید محمد بهشتی در طول سالهای فعالیت، مدرسه حقانی را به مرکزی برای مبارزه با رژیم پهلوی تبدیل کردند. به همین دلیل اکثر طلاب این مدرسه در طول سالهای مبارزه اسیر، فراری و تبعید شدند.
آنان همچنین با تاسیس مکتب توحید ارزشهای دینی و مبانی فکری اسلام را به زبان علمی بین طلاب زن گسترش دادند و فارغالتحصیلان این مدرسه خدمات علمی و آموزشی بزرگی به جامعه زنان ارائه دادند.
او و یارانش این دو نهاد آموزشی را به الگویی برای سایر مراکز آموزشی و فرهنگی حوزوی تبدیل کردند.
درس خواندن طلاب برای علی جوان بر گرفتن نمره اولویت داشت به همین دلیل اگر شاگردان با استعداد در درس و بحث کوتاهی میکردند به شدت توبیخ میشدند. او در دورانی که بسیاری از متدینان جامعه آموزش زبان انگلیسی را نادرست بلکه حرام میدانستند یک طلبه را به علت نیاموختن انگلیسی از مدرسه بیرون کرد.
شیخ علی برنامهریزی دقیق آموزشی، استفاده از روشهای ارزشیابی، آزمونهای منظم و نظارت مستقیم بر متون درسی را با همراهی دکتر بهشتی جزو برنامههای تحویلی حوزههای علمیه قرار داد.
او برای غنای علمی مدرسه حقانی حتی حاضر شد بارها و بارها دنبال اساتید که به سختی تن به تدریس در مدرسه حقانی میدادند برود. مدرسه حقانی در دوره علی قدوسی طلاب و فضلای عالم، متقی و آگاه به زمان فراوانی را تربیت کرد که اکثر این طلاب به عنوان سرمایههای انسانی در نهضت انقلاب اسلامی نقشی موثر و با اهمیت ایفا کردند.
پیروزی انقلاب
در بدون ورود بنیانگذار انقلاب اسلامی به ایران آیتالله علی قدوسی به عضویت کمیته استقبال درآمد و با توجه به سوابق اجرایی و مدیریتی برخی مسوولیتهای حساس به اوی سپرده شد.
چند ماه بعد از پیروزی انقلاب، امام خمینی طی حکمی علی را مامور ستاد انقلاب اسلامی شهرستان قم کرد. او همچنین به فرمان رهبر فقید انقلاب مأموریت یافت متصدی مقام قضاوت در دادگاههای انقلاب تهران شد.
علی قدوسی با وجودی که از بیماری کبدی رنج میبرد اما با حکم آیتالله حسینعلی منتظری به عضویت شورای عالی قضایی و با حکم امام خمینی به عنوان دادستان کل انقلاب اسلامی عهدهدار این دو مسوولیت مهم قضایی شد.
علی قدوسی، در کنار توابین سازمان منافقین
تولد دادگاههای انقلاب
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران سید روحالله موسوی خمینی طی حکمی به دکتر مهدی بازرگان نخستوزیر دولت موقت در تاریخ دوم شهریور ۱۳۵۸ از ایشان خواستند تا زمینه ایجاد دادگاههای انقلاب اسلامی را ذیل وزارت دادگستری ایجاد کند تا روند رسیدگی به اتهامات و جنایتهای اثبات شده و نشده کارگزاران رژیم پهلوی هر چه سریعتر تحت مدیریت این دادگاهها انجام شود.
ایشان در این حکم تاکید کردند: «با توجه به اینکه رؤسای ادارات کشوری و امنیتی و نظامی، جنایاتی علیه ملت ایران بر طبق شواهد و دلایل متقن و مستند انجام داده اند که قانوناً و شرعاً مستحق مجازات اند، بنابراین در اسرع وقت از طریق دادگستری، با تشکیل یک دادگاه انقلابی، برطبق مقررات اسلامی محاکمه، و به کیفر اعمال جنایت آمیزشان برسانید تا روح شهدای راه آزادی و استقلال، که در انتظار کیفر دژخیمان این قرن می باشد، تا حدی شاد گردد. والسلام علیکم.
باید حداکثر محاکم اینها دو روز باشد. اینها محکوم هستند لکن محاکمه در پیش خبرنگاران خارجی و داخلی شوند.»
سه ماه بعد با فراهم شدن زیرساختها و بسترهای شکلگیری دادگاههای انقلاب اسلامی، امام خمینی طی حکم دیگری در تاریخ نهم اسفند ۱۳۵۸ مهدی هادوی را به عنوان اولین دادستان کل انقلاب اسلامی تعیین کردند.
قدوسی در کنار پسر آیتالله محمدرضا میلانی
او در دوران رژیم پهلوی در سمتهای مختلف قضایی مسوولیت داشت. ایشان اوایل دهه ۱۳۴۰ ریاست اداره دادگستری شهر قم را برعهده داشت اما چند ماه بعد از اعتراضش به تبعید امام امت در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ به تهران منتقل شد. هادوی در برابر این دستور مقاومت کرد در نتیجه از این سمت عزل شد و با یک رده تنزل به عنوان کارمند در دادگستری مرکز مشغول به کار شد.
رهبر فقید انقلاب اسلامی ۱۶ روز بعد از انتصاب دادستان کل انقلاب اسلامی در حکم دیگری مسوولیت برنامهریزی و نظارت بر عملکرد دادگاههای انقلاب اسلامی را در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۵۷ از دولت موقت سلب و به شورای انقلاب اسلامی که از ۲۲ دی ۱۳۵۷ عهدهدار کلیه امور انقلاب بود، واگذار کردند.
ایشان در این حکم تاکید کردند: «نظر به اینکه تسریع در محاکمات و اجرای احکام دربارۀ جنایتکاران ـ فی الجمله ـ منتفی شده است، لازم است از این پس محاکمات زیر نظر شورای انقلاب اسلامی و دولت انقلاب اسلامی صورت گیرد. و به همین منظور دستور داده شده است که شورای انقلاب اسلامی آیین نامۀ جدیدی تنظیم و تصویب نماید. از این رو لازم است دادگاه مرکزی تهران، از این تاریخ تا تصویب آیین نامۀ جدید، محاکمات را متوقف کند و دادگاههای شهرستانها به کار بازپرسی و محاکمه ادامه دهند ولی اجرای احکام این دادگاهها از این پس موقوف به تأیید دادگاه مرکزی خواهد بود که طبق آیین نامۀ جدید صورت خواهد گرفت.
تذکر این نکته به جاست که تمامی دادگاههای انقلابی به جز رسیدگی به جرایم ضدانقلابی، حق هیچ گونه دخالت در امور دیگر از قبیل دزدی و سایر اموری که موجب حد می شود را ندارند زیرا دادگاههای فوقالعاده انقلاب اسلامی فقط مربوط به رسیدگی به امور ضد انقلابی در حال حاضر و در دوران رژیم اختناق میباشد.»
با استقرار اولین دادستان انقلاب اسلامی در محل کارش، امام خمینی از نهم اسفند ۱۳۵۷ تا هشتم مرداد ۱۳۵۸ احکام شش قاضی شرع برای رسیدگی به پرونده ضد انقلاب در شش شهرستان را صادر کردند.
بعد از انتصاب آخرین قاضی شرع در دوره مهدی هادوی، امام امت او را از این سمت منفصل و حجتالاسلام علی قدوسی را به عنوان دومین دادستان انقلاب اسلامی منصوب کردند.
قدوسی در مجلس خبرگان قانون اساسی
در حکم مسوولیت قدوسی که در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۵۸ صادر شد، آمد: «بدینوسیله جنابعالی به سمت دادستانیِ کل انقلاب اسلامی در سطح کشور منصوب میشوید که از این تاریخ در کارهای دادستانی اقدام و شروع به کار نمایید؛ و در هر حال احتیاط را کاملا مراعات فرمایید. از خدای تعالی ادامه توفیقات جنابعالی را خواستارم. »
امام امت در نامه عزل مهدی هادوی که ۱۵۹ روز دادستان کل انقلاب اسلامی بود، نوشتند: «ضمن تشکر و قدردانی از زحماتی که در طول این چند ماهه جنابعالی در مقام دادستانی متحمل شدید، قرار شد از این تاریخ جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ علی قدوسی ـ دامت افاضاته ـ متصدی مقام دادستانی شده و بدین مقام منصوب گردند. مراتب جهت اطلاع آن جناب بدینوسیله ارسال شد. از خدای تعالی موفقیت جنابعالی را خواستارم.»
بنیانگذار جمهوری اسلامی بعد از انتصاب حجتالاسلام قدوسی، حکم سه قاضی شرع و یک عضو جدید شورای عالی قضایی را هم صادر کردند.
مرارتهای دادستان
حجتالاسلام علی قدوسی طی ۲۵ ماه حضور در ساختمان دادستان کل انقلاب اسلامی با رفتارها و واکنشهای مغرضانه و تند بیشماری روبرو بود.
او در این کسوت، مورد غضب سه گروه قرار گرفت. کارگزاران رژیم پهلوی، مارکسیستهای حزب توده و اعضای گروهکهای تروریستی فرقان و سازمان مجاهدین خلق. از همه بد غیظتر، منافقین بودند که کینه او را به دل گرفتند و آخر هم زهرشان را ریختند.
آغاز ماجرا
کینه گروهکهای تروریستی نسبت به انقلاب اسلامی و کارگزارانش موجب دست به کار شدن گروهک تروریستی فرقان و منافقین شد.
گروهک تروریستی فرقان با حدود ۷۰ عضو از سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ تا سوم خرداد ۱۳۵۹ فعال بود اما با دستگیری، محاکمه و اعدام اکبر گودرزی و همدستانش پرونده این گروهک برای همیشه بسته شد.
گروهک فرقان طی ۱۳ ماه فعالیت تروریستیش موفق به انجام ۱۹ عملیات شد که شهروندان عادی بخشی از اهداف تروریستی آنها بودند. اعضای این گروهک تروریستی در به شهادت رساندن شخصیتهای فرهنگی و نظامی شناخته شدهای چون محمدولیالله قرنی، مرتضی مطهری، محمد مفتح و مهدی عراقی و پسرش موفق عمل کرد اما در ترور تعدادی دیگر از نیروهای انقلاب از جمله حجج اسلام عبدالکریم موسوی اردبیلی، سید علی خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی و عباس امیرانتظام ناموفق بود.
رجوی سمت راست - افجهای سمت چپ
و اما منافقین
مجموعه اتفاقات و تصمیمات مقامات ارشد نظام در سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ آتش خشم سازمان منافقین را شعلهور کرد به عبارت روشنتر درگذشت آیتالله سید محمود طالقانی در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ و قطع رابطه سازمان منافقین با نیروهای انقلاب، مخالفت امام خمینی با حضور افراد و جریانهای ضدانقلاب در رقابتهای انتخاباتی اولین دوره مجلس شورای اسلامی، رونمایی سید ابوالحسن بنیصدر از اختلافاتش با نیروهای انقلاب و رای مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت سیاسی او، همراهی سازمان مجاهدین با بنیصدر و قدرتنمایی اعضای این سازمان در روزهای ۳۰ و ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ موجب دست به اسلحه شدن سازمان منافقین و ورود آنان به فاز مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی و ترور طیف وسیعی از نیروهای انقلاب شد.
به دنبال این اتفاقات مسعود رجوی و سید ابوالحسن بنیصدر با یکدیگر همپیمان شدند و سازمان منافقین در سایه حمایت دولتهای فرانسه، آمریکا و عراق بر علیه حکومت نوپای جمهوری اسلامی شورید و با آغاز فاز جدیدی از ترور کارگزاران نظام جدید سیاسی، تغییر رژیم جمهوری اسلامی را دستور کار قرار داد.
آنان با ترور شخصیتهای طراز اول انقلاب و ایجاد رعب و وحشت در دل مردم، مبارزه مسلحانه را با شدت و وسعت بیشتری دنبال کردند و موفق شدند ضربات کاری به نیروهای انقلاب بزنند.
علت موفقیت سازمان منافقین نفوذِ مخفیانه و با برنامه سران و اعضای این گروهک در بدنه حزب جمهوری اسلامی و دستگاهها و نهادهای تازه تاسیس دولتی، حکومتی و نظامی بود. آنان در قالب و شمائل متظاهرانهای از دین توانستند شریانهای اصلی نظام را برای مدتی در دست بگیرند اما با هوشیاری و اقدام به موقع برخی نیروهای انقلاب نتوانست انقلاب اسلامی را زمین بزند.
تنیس بازی بنیصدر و رجوی در پاریس
تا یک قدمی سوء قصد
حجتالاسلام علی قدوسی قبل از انتصاب به عنوان دادستان کل، در کسوت حاکم شرع در ساختمان دادگاههای انقلاب اسلامی که آن زمان در زندان اوین بود، رفت و آمد داشت. او در هشتم تیر ۱۳۶۰ تا مرز ترور به دست یکی از سرکردگان سازمان منافقین در زندان اوین به نام سید کاظم افجهای هزارهای ملقب به کاظم افجهای، پیش رفت اما هوشیاری محمد کچویی رییس زندان اوین و سایر کارکنان این زندان مانع این اتفاق شد.
ایشان در نشستی که با حضور آیتالله محمد محمدی گیلانی رییس دادگاههای انقلاب استان تهران، سید اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب شهر تهران، محمد کچویی رییس زندان اوین و ۲۰ حاکم شرع دیگر در اتاق دیگری از بخش اداری زندان اوین در حال برگزاری بود، حضور داشت.
ماجرا از این قرار بود که حجتالاسلام علی قدوسی در مسوولیتِ حاکم شرع در نشستی که با حضور آیتالله محمد محمدی گیلانی رییس دادگاههای انقلاب اسلامی، سید اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب مرکز، محمد کچویی رییس زندان اوین و سایر حاکمان شرع در اتاق دیگری از بخش اداری زندان اوین در حال برگزاری بود، مشغول صحبت و تبادل نظر درباره مسائل داخلی دادگاههای انقلاب و زندان اوین بودند که افجهای عضو نفوذی سازمان منافقین بین پاسداران زندان اوین با هدایت سید محمدرضا سعادتی از اعضای رده بالای سازمان منافقین که او هم در همان زمان در زندان اوین زندانی بود، از امتیاز خود بین نگهبانان زندان استفاده کرد و خود را به عنوان پاسدار نگهبان به پشت در محل جلسه رساند و تفنگ کلاشینکف خود را روی رگبار گذاشت.
این رفتار افجهای موجب مشکوک شدن محمد میر آبی مسوول دفتر گیلانی شد. میر آبی از او پرسید: «این جا چه میکنی؟»، افجهای در جواب گفت که «سؤال شرعی دارم و میخواهم از آقای گیلانی بپرسم» در حالی که قصد داشت مقامات ارشد قضایی را یکجا به رگبار ببندد.
مسوول دفتر آیتالله گیلانی با همکاری غفارپور معاون قضایی، افجهای را از پشت در دور کردند سپس به داخل جلسه رفته و با رییس زندان اوین صحبت کردند و کچویی را در جریان خطر افجهای گذاشتند اما کچویی، افجهای را انسانی تواب و دلسوز خواند و توجه چندانی به شکایت آنان نکرد با این حال کلاشینکف افجهای را گرفت.
همزمان با نشست مقامات قضایی در داخل زندان اوین و پایان این نشست، خبر انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در چهارراه سرچشمه تهران که یک روز قبل – ۷ تیر ۱۳۵۸ – به دست تروریستهای منافق اتفاق افتاده بود، بین هواداران و اعضای سازمان در داخل اوین منتشر شد و این خبر موجب جشن، پایکوبی و خواندن سرود توسط زندانیان مجاهد خلق شد. این مسئله رفته رفته موجب بر هم خوردن جو آرام زندان و ایجاد شورش در زندان شد.
ماموران زندان اوین برای کنترل اوضاع زندانیان سازمان منافقین را از داخل سلولها به حیاط آوردند و به صحبت و نصیحت آنان پرداختند. این لحظه همزمان بود با ظهر و اتمام جلسه مقامات قضایی.
کاظم افجهای عضو نفوذی سازمان منافقین بین پاسداران زندان اوین که نتوانسته بود کار مقامات قضایی را با رگبار تمام کند بار دیگر با هدایت سید محمدرضا سعادتی از موقعیت خود استفاده کرد و با خلع سلاح یکی از نگهبان زندان و دست به کُلت به طرف آقایان گیلانی و لاجوردی شلیک کرد اما کچویی خود را مقابل گلولهها انداخت و کتف و سرش مجروح شد و دقایقی بعد به شهادت رسید.
محمود فخارزاده کرمانی
عامل سوء قصدر
آیتالله علی قدوسی در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ پس از ۳۱ ماه خدمت در مقام قضاوت، بر اثر انفجار یک بمب آتشزا در کتابخانهای که درست زیر اتاقش در طبقه پایین دادستانی جا ساز شده بود جان به جان آفرین تسلیم کرد.
بمب ساعت هشت و چهل دقیقه صبح روز شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ منفجر شد. این انفجار موجب تخریب دیوار پشت سر دادستان کل کشور و پرت کردن او از اتاقش در طبقه دوم به کف حیاط ساختمان شد. او را به بیمارستان ۵۰۱ ارتش بردند و سپس برای معالجه دقیقتر به بیمارستان شهدا انتقال دادند و تحت عمل جراحی قرار گرفت اما اقدام پزشکان نتیجهبخش نبود و ضربه و خونریزی مغزی باعث جان باختن ایشان شد.
یک هفته بعد از ترور آیتالله دادستانی کل انقلاب اسلامی در ۲۱ شهریور ۱۳۶۰ طی اطلاعیهای ضارب او را محمود فخارزاده کرمانی معرفی کرد. او کارمند دادستانی بود.
مهدی هدایت از مدیران دفتر شهید قدوسی در گفتوگویی که در سال ۱۳۹۵ با حسین قاسمی از پژوهشگران تاریخی حوزه امنیتی درباره سوابق فخارزاده و چگونگی ورود او به دادستانی کشور گفت: «محمود فخارزاده کرمانی را به همراه یک سری اعلامیههای سازمان منافقین گرفته و آورده بودند. آقای سید علیاصغر حجازی به من گفت او را محاکمه کن. از بازداشتگاه او را آوردند. گفت من را فریب دادند. خیلی اظهار ندامت و پشیمانی کرد. تعهد داد. به آقای حجازی منتقل کردم. بازداشتگاه موقت در اختیار محمدتقی فتاحی معروف به سجادی مسوول وقت روابط عمومی دادستانی کل بود. آقای حجازی گفت تقی امروز نیست، فردا بیاید. فردا که سجادی آمد تا رفت و فخارزاده را دید بغلش کرد. در دوران مدرسه با هم بودند. سجادی آمد بالا و گفت: «این بنده خدا بچه خوبی است، یک اشتباهی کرده است.» لذا آزادش کردند و رفت. دو هفته یا یک ماه بعد، محمدتقی سجادی آمد و فخارزاده را مورد اعتماد کاملش معرفی و در دادستانی شاغلش کرد. مدتی در نظارت و هماهنگی بود و مدتی در دبیرخانه.»
جواد علی اکبریان از مسوولان وقت دادستانی کل که در مقطعی هممحلهای و هممدرسهای فخارزاده کرمانی بود، درباره پیشینه و چگونگی بکارگیری او در دادستانی گفت: «فخار در دبستان باقریه هممدرسهای من و پسرخاله ام مرحوم سجادی بود. فخار در کوچه گلچین مینشست. مدرسه باقریه یک کوچه قبل از آن بود. منافقین سر چهارراهها میایستادند و اعلامیه و روزنامه پخش میکردند. فخار را گرفته بودند چون نشریه مجاهدین را پخش میکرد. آورده بودند دادستانی کل. در دادستانی کل چند سلول انفرادی داشتیم. کسانی را که میخواستیم موقت بازداشت کنیم آنجا نگه میداشتند تا بعد بفرستند زندان.
مجلس ترحیم علی قدوسی
فخار را که گرفته بودند و آورده بودند بازداشتگاه دادستانی کل، فردا یا پس فردا آقای سجادی میرود آنجا. میبیند فخار آنجاست. میگوید تو اینجا چکار میکنی؟ فخار میگوید من را اشتباه گرفتهاند و... سجادی هم میآید میگوید این بچه خوبی بود و مذهبی و اشتباه شده و... سجادی فخار را آورد به دادستانی. داستان ورود فخار به دادستانی اینجوری بود.»
محمود یگانه، مسوول وقت گروه تحقیق و نظارت دادستانی کل که فخار پس از شروع به کار در دادستانی به آن واحد فرستاده شد هم گفت: «فخارزاده دانشجوی مدیریت دانشگاه تهران بود. مشهدی بود. آقای محمدتقی سجادی هم مشهدی بود و پسرخاله آقای جواد علی اکبریان. به صرف رفاقت فخارزاده را معرفی کرد و آورد. محمود فخارزاده دوست مشترک محمدتقی سجادی و احمد مروی و اکبریان بود. گویا احمد مروی هم با فخارزاده هممحلی بودند.»
محمود یگانه معرف فخارزاده به گروه تحقیق را احمد مروی اعلام کرد و گفت: «آقای احمد مروی سه نفر از بچههای مشهد را معرفی کردند. از جمله آنها فخارزاده بود. فخارزاده در دبیرخانه پیش احمد مروی بود. از پیش آقای مروی آمد گروه تحقیق.»
یگانه درباره مسوولیت فخارزاده در گروه تحقیق گفت: «ما یک جا داشتیم در خیابان زاگرس که بعدا شد ستاد اجرایی فرمان امام (ره). منزل میرآخور حکیم، یهودی صهیونیست فراری، بود. اسناد و مدارک منازل و اماکن طاغوتیها آنجا نگهداری میشد. مسوولیت آن با فخارزاده بود. همانجا هم میخوابید و کلی اسناد دستش بود.»
فخارزاده روابط عمومی بسیار خوبی داشت. کار توجیهی خیلی خوب بلد بود. نمیتوانستی او را عصبانی کنی. به هیچ وجه بلند صحبت نمیکرد. کاری نمیکرد که از او ناراحتی به دل بگیری. اگر دو روز با شما رفیق میشد اسم کوچک شما را صدا میزد و خودمانی میشد و با همان لهجه مشهدی صحبت میکرد. کاری که به او واگذار میشد با دقت انجام میداد. رفیقباز بود. ظاهر مذهبی داشت و سادهپوش.»
به گفته مهدی هدایت، محمود فخارزاده کرمانی پس از مدتی از گروه تحقیق به دبیرخانه منتقل و مسوول دبیرخانه محرمانه شد.
حدود ساعت ۲۱ هفتم تیر ۱۳۶۰ بر اثر انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی آیتالله بهشتی و جمعی از مسوولان کشور به شهادت رسیدند. دو ماه بعد، در ۸ شهریور ۱۳۶۰ بمب دیگری ساختمان نخستوزیری را فرو ریخت و رییسجمهور و نخستوزیر وقت، محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، به شهادت رسیدند.
پس از این قضایا نسبت به نفوذ سازمان منافقین در دستگاهها حساسیت جدی ایجاد شد. با توجه به سوابق محمود فخارزاده کرمانی این حساسیت درباره او نیز وجود داشت.
محمد هنری مسوول وقت روابط عمومی دادستانی کلدر این باره گفت: «پنج روز قبل از شهادت شهید قدوسی یکی از بچههای انجمن اسلامی دانشگاه تهران روزی میآید دادستانی. با آقای حجازی کار داشت. فخارزاده را میبیند و به آقای حجازی میگوید این آدم منافق است، چرا اینجا بکارگیری شده؟»
محمود یگانه (ترابی) هم شبیه همین مطلب را این گونه بیان کرد: «یک روز بعد از ۸ شهریور دیدم در لابی ساختمان سر و صدا است. گفتند دانشجویان تحکیم وحدت با آقای حجازی ملاقات داشتهاند و دارند سر و صدا میکنند. برخی از آنها فخار را دیده بودند و با دیدن فخار معترض بودند که چه کسی این فرد را آورده، این فرد منافق است... ت. در این رابطه جلسهای با شرکت آقایان حجازی، محسن رضایی، سید اسدالله لاجوردی و رضا سیفاللهی تشکیل شد. در این جلسه مقرر شد پس از تعطیلات پنجشنبه و جمعه فخارزاده دستگیر شود. احتمالا این خبر توسط عنصر جمعآوری به سازمان منافقین رسیده و باعث سرعت بخشیدن به برنامه انفجار شده بود. این نشان میدهد که فرد یا افرادی که دیدهبان ایشان بوده دسترسیهایش بالا و بسیار مهمتر از فخار بوده.»
مهدی هدایت نیز اینگونه به قرار دستگیری فخارزاده اشاره و تعریف کرد: «ظهر سهشنبه آقایان سید اسدالله لاجوردی، محسن رضایی، رضا سیفاللهی آمدند دادستانی. آمده بودند که بگویند فخارزاده مشکوک است و باید دستگیر شود. پنجشنبه کارکنان که رفتند، ترابی و حجازی به من گفتند از صبح روز شنبه دبیرخانه محرمانه را هم تحویل بگیرید. تا آن موقع فخارزاده مسوول دبیرخانه محرمانه بود.»
بهزاد نبوی کارمند دفتر نخستوزیری هم درباره فخارزاده کرمانی گفت: «دو یا سه روز بعد از شهادت رجایی که من در نخستوزیری با دیگر برادران مسوول داشتیم مسئله انفجار را پیگیری میکردیم، در همان موقع با برادران اطلاعاتی صحبت که میکردیم یادم میآید که از فخارزاده نیز صحبت شد که برادران میگفتند مشکوک است و قرار بود در افشای وی اقدام شود که متأسفانه خیلی زود قبل از اینکه اقدامی بشود کار خود را کرد و فرار کرد.»
شهید محمدحسین قدوسی فرزند آیتالله علی قدوسی
روز واقعه
صبح شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ آیتالله علی قدوسی پس از دیدن فخارزاده تعجب کرد.
مهدی هدایت ماجرا را اینطور تعریف کرد: «صبح شنبه دیدند فخارزاده دارد قدم میزند. میر محمدصادقی آبدارچی میگفت فخارزاده از ساعت پنج صبح پایین بود، جمعه نیز چند بار تردد داشت وقتی حاج آقای قدوسی آمد تعجب کرد که چرا این را هنوز نگرفتهاند؟» دقایقی پس از ورود قدوسی به دفترش، بمب منفجر شد.
محمد هنری درباره مکان قرار دادن بمب گفت: «زیر اتاق آقای قدوسی در طبقه همکف کتابخانه بود. یک نفر به نام ذوالقدر آنجا مینشست و تایپ میکرد. البته روز انفجار ذوالقدر در اتاقش و پای دستگاه تایپ نبود. در سقف این اتاق بمب کار گذاشته شده بود.»
محمود یگانه که پس از تشکیل وزارت اطلاعات از دادستانی به وزارتخانه اطلاعات منتقل شد، معتقد بود که این بمبگذاری کار یک فرد نبود: «یک آدم بپایی داشته، یک هادی هم داشته، والا چه کسی میداند الان شهید قدوسی آمد داخل اتاق، سپس رفت پشت میز و آن نقطهای که بمب زیر پایش منفجر شود. نمیشود بدون تشکیلات یک نفر را به سوی عملیات بزرگ هدایت کرد و موفق هم شد.
قطعا یک تیم در سیستم نفوذ مسئول این کار بوده. امکان دارد فردی قطعات بمب را آورده باشد، فردی دیگر آن را کار گذاشته باشد، فرد دیگری انفجارش را انجام دهد، فردی باید گرا دهد که انفجار دقیق و بموقع انجام شود.»
۱۵ شهریور ۱۳۶۰ پیکر بیجان آیتالله علی قدوسی بر دوش مردم تشییع شد بعد از آن به قم منتقل شد و در جوار مرقد مطهر فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در پیامی به مناسب شهادت ایشان نوشتند: «شهادت بر او مبارک و وفود الی الله و خروج از ظلمات به سوی نور بر او ارزانی باد.»
:
-
ناگفته های مسئول سابق تیم حفاظت مسعود و مریم / ارزیابی رجوی از نامزدی انتخاباتی خاتمی، احمدینژاد و روحانی چه بود؟
-
روایت عضو جداشده منافقین از پشت پرده زندگی مریم رجوی
217
ایسنا نوشت:درس خواندن طلاب برای آیتالله بر گرفتن نمره ارجحیت داشت به همین دلیل اگر شاگردان با استعداد در درس و بحث کوتاهی میکردند به شدت توبیخ میشدند. او در دورانی که بسیاری از متدینان جامعه آموزش زبان انگلیسی را نادرست حتی حرام میدانستند یک طلبه را به علت نیاموختن درس انگلیسی از مدرسه بیرون کرد.