با توجه به واقعگرایی تدافعی این فرضیه را مطرح میکنیم که مسئله بقا و امنیت همچنان اساسی ترین نگرانی راهبرد امنیت ملی اسرائیل است و با توجه به بیشینه شدن تهدیدهای ساختاری در سطح محیط پیرامونی به دنبال آن است که مشکل امنیتی خود را با طراحی راهبرد نوین و کاهش تهدیدها تا اندازه ای تخفیف دهد.
مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل، آیاناساس، در ارزیابی راهبردی سالانه خود از شرایط امنیتی اسرائیل، ایران را «وخیمترین تهدید» عنوان کرده، اما بحران داخلی اسرائیل را هم در ردیف یکی از سه تهدید جدی برای این کشور توصیف کرده است. در ارزیابی این نهاد آمده است که مواضع دولت جدید آمریکا در قبال ایران، خطرات امنیتی برای اسرائیل و احتمال تضعیف رهبری سیاسی اسرائیل در قبال ایران و منطقه را بیشتر میکند. این نهاد پیشبینی کرده که هر چند دولت جو بایدن «مواضع دوستانه» در قبال اسرائیل خواهد داشت اما بازگشت احتمالی آن به برجام، برای اسرائیل قابل تحمل نخواهد بود و از این رو، اسرائیل باید با دولت جدید در واشینگتن و جامعه جهانی وارد گفتوگوی اقناعی تازه علیه ایران شود و از آنها برای تامین امنیت اسرائیل «تضمین» بگیرد.
اسرائیل با دو سناریوی احتمالی در زمینه آمریکا- ایران روبروست؛ تجدید گفتوگوهای آمریکا با ایران بر سر برجام یا ادامه گامهای ایران برای دستیابی به توان هستهای – نظامی. در خصوص هر دو سناریو، اسرائیل باید آمریکا را به «اقدام مشترک» با خود بکشاند تا توافقی متفاوت از برجام، در سال ۱۳۹۴ بدست آید؛ «بند غروب» آن توافق به گونهای محسوس تغییر کند و نظارت «هر زمان و هر جا» برای محدود کردن برنامه اتمی ایران یک اصل محکم در توافق جدید باشد. اگر ایران گامهای رسیدن به توانایی هستهای نظامی را ادامه دهد، اسرائیل همچنان باید با آمریکا در خصوص «اقدام مشترک» به تفاهم برسد و گزینه حمله نظامی به ایران و شرایط آن را تنظیم کند.
حال در بحبوحه مذاکرات ایران در وین با حضور کشورهای بزرگ اروپایی و در حالی که صهیونیست ها خوشحال و سرمست از موج عادی سازی روابط رژیمهای عربی بودند و به دنبال حمله سایبری اسرائیل به تاسیسات نطنز ایران، تل آویو گمان می کرد می تواند خواسته های خود را تحمیل کرده و نیز روند مذاکرات وین را به نفع خودش بچرخاند اما افزایش درصد غنی سازی اورانیوم ایران به ۶۰ درصد که راه را برای رسیدن به صنعت هستهای هموار میکند و پس از آن مورد هدف قرار گرفتن کشتیهای این رژیم یکی پس از دیگری معادلات تلآویو را کاملا به هم ریخته است.
پس از آن وقوع حوادث امنیتی پیدرپی علیه مواضع رژیم صهیونیستی از جمله حمله به پایگاه جاسوسی این رژیم در شمال کردستان عراق که تلفات زیادی در میان عناصر صهیونیست داشت و به دنبال آن شلیک موشکی با سر جنگی ۲۰۰ کیلوگرم به نزدیک رآکتور هسته ای دیمونا در عمق جبهه اسرائیل بیش از پیش موجب آشفتگی محافل سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی شد.
پس از این اتفاق ابتدا محافل صهیونیستی تلاش کردند انفجار رخ داده در منطقه دیمونا را یک انفجار ساده ناشی از نقص فنی وانمود کنند، اما بعد از آن اعلام کردند که یک موشک زمین به هوا از نوع (اس ای ۵) از جانب سوریه به این منطقه شلیک شده است. یک روز قبل از این اتفاق نیز انفجاری در یک مرکز نظامی حساس که ویژه تولید سلاح های جنگی و موشک های مختلف است در منطقه «گوش دان»فلسطین اشغالی رخ داده بود.
ورود یک موشک به عمق جبهه اسرائیل آن هم به شکلی که سامانه گنبد آهنین قادر به رهگیری آن نباشد به این معناست که زرادخانه موشکی مقاومت در هر زمان آماده پاسخ به تجاوزات رژیم صهیونیستی خواهد بود. به عنوان مثال به اعتراف منابع اسرائیلی مقاومت لبنان دارای موشک هایی با برد و کلاهک های انفجاری با وزن های متعدد است که وزن برخی از آنها به ۳۰۰ کیلو میرسد و این یعنی گنبد آهنینی که اسرائیلی ها به آن افتخار می کنند قادر به مقابله با این موشک ها نخواهد بود. همچنین ارزیابی خود صهیونیستها نشان می دهد در صورت وقوع درگیری با لبنان بیش از ۱۰۰ تا هزار عدد از این موشکها میتوانند روزانه به سمت جبهه اسرائیل شلیک شوند و محاسبات استراتژیک تلآویو را کاملاً بر هم بزنند.
در این میان موضوع دیگری که نگرانی اسرائیلیها را برانگیخته مناسبات نزدیک روسیه و ایران است که بیشتر این همکاری ها در صحنه سوریه و نجات این کشور از چنگال گروههای تروریستی نمود یافت. همین تحولات موجب شده تا فرضیه پایان استکبار رژیم صهیونیستی در منطقه و تغییر توازن قدرت به نفع محور مقاومت بیش از هر زمان دیگری به واقعیت نزدیک شود؛ به ویژه اگر کشورهای عربی منطقه از خواب غفلت بیدار شده و برای تحقق اهداف عربی در کنار یکدیگر مقابل دشمن واقعیشان بایستند.
در طول بیش از هفتاد سال از عمر دولت اسرائیل شاهد بوده ایم که اسرائیل با چالشهای راهبردی و امنیتی گوناگونی مواجه بوده است.