چرا باید بازی تیم ملی فوتبال در مشهد باشد؟ چرا باید جلوی ورود زنان گرفته شود؟
چه کسی دستور ممنوعیت ورود داده است؟ بر اساس کدام قانون یا فرایند قانونی؟
اگر قرار بر عدم ورود بوده است، چرا به زنان بلیط فروخته شده؟
زنان را راه ندادید، چرا گاز فلفل شلیک میکنید؟
هر وقت به این سوالات پاسخ داده شد یعنی پیشرفتهای زیر محقق شده است:
وجود شفافیت در فرآیندهای قانونی
وجود توازن میان مسوولیت و اختیار در نظام اداری
احترام به پاسخگویی
احترام به حقوق شهروندی
احترام به مشارکت اجتماعی و مشارکت اجتماعی زنان به طور خاص
در حقیقت فوتبال چیزی مجزا و مستقل از سایر امور کشور نیست، بلکه فوتبال تنها وضعیت واقعی ما را برایمان آشکار ساخته است؛ بدون روتوش و عینیشده. فوتبال دارد وضعیت فاصلهدار ما با توسعه و مولفههای حکمرانی خوب را برایمان اشکار میکند، اما این بار نه در مستطیل سبز، بلکه در حاشیه آن.
خودمان را فریب ندهیم، ماجرای دیروز فوتبال برای همه قابل پیشبینی بود، کسی که ادعا میکند برایش عجیب بوده است، بدون شک ایران امروز و نظام حکمرانیاش را نمیشناسد.
پس پرسش واقعیتر شاید این است:
چرا با وجود پیشبینیپذیری این اتفاقات باز هم به استقبال محرومیت و تعلیق از فیفا رفتهایم؟
این جا است که مدام باید به خوب نهیب بزنیم: همان اندازه که باید مواظب باشیم تا دچار توهم توطئه نشویم، واقعبینی خود را نیز از دست ندهیم.
اما همه این نشانهها به من میگوید کسانی عامدانه به استقبال تعلیق فوتبال رفتهاند. محرومیت شاید دست آنان را برای برگزاری یک لیگ برتر فوتبال خارج از قواعد فیفا باز میگذارد. شاید همه این حرفها یک توهم باشد، اما گاهی بد نیست به عنوان یک فرضیه به آن نگاه کنیم، تا ببینیم در آینده چه چیزهایی مشخص میشود. تا مشخص شود که این فرضیه توهم بوده است یا نقشهای برآمده از همان جلساتمحفلی که تاریخ ما با آن آشنا است.
به هر حال شاید برخی راه نجات را در تعلیق فوتبال ایران دیده باشند، که اگر چنین باشد، باید به همه آن مولفههای حکمرانی یک ویژگی دیگر را هم اضافه کنیم: ناشایستهسالاری افراطی!
۲۵۶ ۲۵۱
در بازی ایران و لبنان که در مشهد برگزار شد از حضور زنان برای تماشای این بازی جلوگیری به عمل آمد.