غضنفر قائمپناه اهل زرند است و از سال ۱۳۶۲ با حاج قاسم آشنا شده بود. میگوید بچه محل یا هم روستایی نبودیم که از کودکی با هم آشنایی داشته باشیم. آغاز آشنایی اش از بدو ورود به سپاه پاسداران اسلامی در لشکر ۴۱ ثارالله و جنگ بود. نوجوانی و جوانی اش را در جنگ گذرانده و تخریبچی واحد اطلاعات عملیات بود. در مجموعه درمانی لشکر ۴۱ ثارالله مدیر درمان بوده و اتفاقهای درمانی و پزشکی حاج قاسم را انجام میداده است. اهل تواضع و فروتنی است و هر آنچه میگوید از دل برآمده و بر دل مینشیند. میگوید صحبت کردن از آن اقیانوس بسیار سخت است و افتخار میکند که از سال هفتاد و بعد از اتمام تحصیلات هم رکاب درمان حاج قاسم بوده است.
بوسه باران با پای برهنه
برای او افتخار است که در ایام بیماری پدر و مادر حاج قاسم، احوال پرس خانواده این شهید بوده و میگوید: خاطرم هست شبهایی که حاج قاسم برای انجام عملیات آماده میشدند؛ به محضر پدر و مادر میآمدند و التماس دعای خیر مخصوصاً از مادر داشتند. ادامه میدهد در شبی حاج قاسم باید برای انجام عملیات در سوریه و مبارزه با داعش مهیا میشد اما آن شب مادرشان در بیمارستان بستری بودند. او باید به سوریه میرفت. حاجی قبل از رفتن به بیمارستان آمد، آن شب من همراه او بودم و شاهد اتفاقی باورنکردنی شدم. حاج قاسم بیرون و قبل از ورود به اتاق مادر کفشهایش را در آورد. هیچ دوربینی این صحنه را شکار نکرد او از من خواست که دوربینی این لحظات را ثبت نکند و درخواست کرد این اتفاق را تا زمان حیات مادی او جایی روایت نکنم. حاج قاسم بعد از ورود به اتاق مادر از کف پا تا صورت مادر را غرق بوسه کرد. بعد از درد دل با مادر شرح حال پزشکی او را جویا شد. مادرشان به دلایل پزشکی و بازگشت هوشیاری، باید مایعات زیاد مینوشیدند. حاجی بعد از شنیدن احوال پزشکی مادر شروع به رسیدگی به او کرد. صبح فردا مهر فرزندی و رسیدگیهای درمانی پاسخ داده بود و مادر به شرایط عادی برگشته بود.
۵۸۵۸
مهر نوشت: حاج قاسم بیرون و قبل از ورود به اتاق مادر کفشهایش را در آورد. هیچ دوربینی این صحنه را شکار نکرد او از من خواست که دوربینی این لحظات را ثبت نکند.