پیرو پیام دبیر محترم وبلاگ خبر باز مبنی بر تنظیم یادداشت نوروزانه، فکر و ذهنم درگیر انتخاب موضوعی جذاب بود تا دست مایه یادداشتی کرده تقدیم نگاه شما مخاطبان جان کنم که حوادث و اتفاقات اولین روز نوروز، بهانه ی این یادداشت شد.
سال که نو شد انتشار تصویر رئیس جمهور با این عنوان "رئیسی سفره هفت سین را حذف کرد" سبب نشر توئیتی با این مضمون《 ایرانی ها نوروز را با سفره هفت سین می شناسند》در فضای مجازی شد.
همین موضوع کافی بود تا سیل پیام ها و اسکرین شات های متعدد از تصاویر روسای جمهور سابق که غالبا بدون سفره هفت سین پیام نوروزی داده اند به صفحه ی شخصی ام سرازیر شود (البته در این بین یکی دو عکس از روسای دولت های پیشین کنار سفره هفت سین برایم ارسال شد)) فارغ از توهین ها و ناسزاهای بی ربط، برخی نقدهای منصفانه و کارشناسانه سبب اولین تلنگر سال نو با تاکید بر این باور شد که رسانه و فعالیت در فضای رسانه مستلزم داشتن سواد رسانه ای است.
صد البته مقدمه ی واجب اجابت و رفع این نیاز مطالعه و آموختن است. خاصه برای بنده ی نوپا و کم تجربه که قریب به دو سال است، افتخار حضور در مجموعه خبر باز تحت آموزش برادر بزرگوارم جناب محمد مهاجری نصیبم شده است.
گرچه تحصیل علم و دانش ضرورت همیشگی بشر بوده و خواهد بود اما این ضرورت در شرایط فعلی جامعه خاصه با گسترش فضای رسانه ای بیش از پیش احساس می شود.لذا بدون اغراق باید پذیرفت شرط واجب و ضروری هر فعالیتی حتی تکریم آداب و سنن ملی مانند توجه به هفت سین در نورزو، آموختن است و آموختن و آموختن.
این اصل غیرقابل انکار دو مقدمه ی واجب دارد : مطالعه تالیفات مرتبط با تاکید بر مرور تاریخ و بهره از تجارب پیشکسوتان.
از خوش شانسی بنده حضور همشهری کاربلد و با تجربه ام جناب مهدی بذرافکن در مجموعه ی خبر باز است که در کنار آموزش های جناب مهاجری،تذکرات ایشان به منزله ی کلاس درسی است برای بنده ی دانش آموز و مشتاق آموختن.
در همین حال و هوا بودم که به همراه خانواده به تفرج بیرون از شهر رفته، در منطقه ی سرسبز و خوش آب و هوای کوهمره سرخی اطراق کردیم.صدای دلنشین و آرام بخش رودخانه بانگ دعوتی بود به نشستن لب جوی و نظر به گذر عمر که یکباره با صحنه ی دلخراشی روبرو شدم که آه از نهادم بلند کرد، درخت های سر به فلک کشیده ای که با تیغ نااهل تبر کمر شکسته، سر به زمین گذاشته اند!! درختانی که علیرغم شکسته شدن قامتشان،هنوز آراسته به شکوفه های بهاری بودند و شاخه های سرسبز صنوبرها علیرغم خمیده شدن ، زیبایی دوچندانی به محیط پیرامون بخشیده بودند! همینطور که با حسرت و عصبانیت به آثار خشونت و خودخواهی آدمیان در قتل عام شریان اکسیژن شهر و دیارم نگاه می کردم صدای زنگ دریافت پیام های تکراری تبریک عید نوروز یادآور یادداشت به جا و منطقی جناب بذرافکن با تیتر روانشناسی ارسال کنندگان پیام های تبریک عید و طرح این سوال شد که هدف از ارسال پیام تبریک نوروز چه می تواند باشد؟
آیا ارسال چنین پیامهای تکراری و از پیش آماده شده از سر رفع تکلیف است یا ادای احترام ؟که اگر جز رفع تکلیف هدف دیگری پسِ این پیام هاست الا و لابد لازم است دقایقی وقت صرف کرده،به احترام مخاطبی که یقینا برایمان قابل تکریم است اندکی به فکر و ذهن خویش زحمت داده،متنِ درخوری که شایسته ی مخاطب و بیانگر احساس درونی امان نسبت به دریافت کننده ی پیام است تهیه و ارسال کنیم که بلاشک در این فقره نیز لازم است بین مخاطبان قائل به تفکیک شویم نه اینکه با انتخاب (send all )یک متن را برای تمام اسامی موجود در دفترچه تلفن ارسال کنیم، چراکه هریک از ما دوستانی داریم با تفاوت در میزان صمیمیت و نوع آشنایی و رابطه امان لذا نمیتوان به دوستی که از دوران کودکی تا به امروز رفیق گرمابه و گلستان ما بوده همان پیامی را داد که به همکار و دوستی که به تازگی با وی آشنا شده ایم، حتی در بین خانواده و بستگان نیز این تفاوت دیده می شود لذا لازم است در ارسال پیام های شادباش و تبریک نوروز از تکرار مکررات اجتناب کنیم پیش از آنکه مسئله ای به این سادگی که قرار است موجب خوشایندی مخاطب شود سبب دلخوری وی نشده،چالشی تازه تولید نشود، اگر واقعاً برای دوستان و آشنایان خویش احترام قائلیم، نگارش یک پیام ناشی از تراوش ذهنی خودمان بدون کپی کردن پیام های تکراری شرطی است واجب.
نگارش این جملات رو به پایان بود که خبر ناگوار ودهشتناکِ قتل فرزندان برومند سرزمین در پادگان بوشهر برای چندمین مرتبه ضرورت توجه به روحیات جوانان و ارزیابی موقعیت خاص ایشان در دو مقطع حساس دانشجویی و سربازی را متذکر شد.فرماندهی و مدیریت عده ی کثیری از جوانان با خلقیات و توقعات متنوع در فضای خشک و بی روح سربازی ملزومات و باید و نبایدهایی دارد که از عهده ی هرکسی بر نخواهدآمد.توجه به نکات خاص علم روانشناسی فردی و...یادآور همان ضرورتی است که ابتدای یادداشت به آن اشاره شد؛آموختن و تخصص در هر نوع فعالیتی از واجبات همیشگی بشر بوده ،خاصه در عصر حاضر که نیازها و توقعات بشر تنوع بیشتری پیدا کرده.
شاهد این ادعا حوادثی است که نوبه به نوبه تیتر جراید شده و صدافسوس موضوع له اصلی آن جانِ شیرین جوانان است مصائبی از قبیل فرزند کشی،قتل های ناموسی، ضرب و جرح های عامدانه که در آمار اعلامی پزشکی قانونی شاهد افزایش هرساله ی آن هستیم و در پایان طرح این سوال از مسئولین نظام که علی رغم حساسیتِ البته به جا و منطقی ملت نسبت به پاسداشت رسوم و سنن ملی به چه دلیلی نسبت به این موضوعات ساده اما واجد اهمیت کم توجهی می کنند و یک پرسش از مخاطبان عزیز،خاصه اهل فن در عرصه ی رسانه با این مقدمه ی کوتاه؛
در یکسال و چندماهی که خاطرات وکیل در خبرگزاری خبر باز منتشر می شود به تاثیر شگرف تیتر در جذب مخاطب پی برده ام،انتخاب تیترِ جذاب آنچنان برایم مهم و قابل اهمیت بوده و هست که چندی است به یکی دیگر از همشهری های عزیزم، پیشکسوت رسانه استاد غلامرضا مالک زاده زحمت داده تحت نظارت ایشان مشق تیتر میکنم. اما آنچه که موضوع سوال از شما مخاطب عزیز است؛ دلیل و چرایی توجه بیشتر مخاطب به تیتر است ؟
* وکیل دادگستری
یادداشت نوروزی خبر باز در آغاز بهار سال 1401 خورشیدی